نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب
۱۶
شهریور
چقدر دلم برایت تنگ شده.این روزها نه تو به فکر منی نه من به فکر تو.این روزها نه تو به من سر میزنی نه من به تو

این روزها نه کسی تو را میبیند و  نه کسی مرا

این روزها هم تو تنهایی هم من

این روزها نه تو دوستی داری نه من

این روها هر دوی ما ثابتیم

نه بازدیدی نه حرفی نه گفتگویی نه نظری

چه خوشند دیگران بی من

بی تو

بی هردویمان

باز هم مرام من که به سراغت آمدم و کمی تحویلت گرفتم.اما تو

نه خوشحالم کردی و نه خبری دادی به من

بیا باز هم سکوت کنیم...

وبلاگ خسته و قدیمی و پیر من

  • سید مهدی
۰۸
مرداد
تو ام المومنینی
از تو، ستاره های خانه پیامبر کم سو شدند.

آینه ها در غبار، به فراموشی رسیدند و مهربانی اشک شد.

عطر خوش بودنت، هنوز از دیوارهای خانه برمی خیزد و مهربانی ات هنوز در آینه لبخند می زند.

هر طرف خانه که قدم می گذارد، چهره آشنای تو پدیدار می شود.

هر صبح، در این خانه، آفتاب با مهربانی های تو طلوع کرده و عشق، با عطر نفس های تو جوانه زده بود. حالا خزان در آستانه در ایستاده است تا غربت، اتاق های پر از مهربانی تو را محاصره کند.

بی شک، بعد از تو غریب ترین مرد قریش، محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود.

تو آمدی تا هم قدم و هم شانه شوی برای آخرین و والاترین پیامبران.

آمدی تا ستاره ها، لبخندهایت را رصد کنند و کوچه ها، عطر قدم هایت را نفس بکشند.

بعد از رفتن تو، دوباره گرد یتیمی، چهره معصومانه محمد صلی الله علیه و آله را می پوشاند و غربت و تنهایی، بی درنگ او را در آغوش می کشد.

این روزها، روزهای دیرگذرند؛ روزهایی که تلخ می گذرند. دیگر هیچ آوازی دل غمگین او را شاد نخواهد کرد.

می ترسم که تکان شانه هایش، شانه های اندوهگین خاک را بلرزاند.

بعد از تو، تحمل این روزهای دلتنگی و غربت در بین این همه دشمن آشنا، سخت تر از پیش خواهد شد.

بعد از تو، باران ها، بوی چشم های پیامبر را خواهند داد.

بعد از تو، حتی پرنده ها سر پرواز نداشتند؛ چه برسد به این درخت هایی که سال هاست هم بستر پاییزهای رنگارنگ شده اند.

آفتاب، بعد از تو داغ تر از پیش خواهد تابید و عطش تکثیر خواهد شد.

بی شک، بعد از تو تشنگی سال های نیامده فراوان است. بی شک بعد از تو، تنهایی پشت پلک های قریش جریان خواهد یافت.

بگذار تا همه ترانه های عاشقانه، به بدرقه تو بیاید.

بعد از تو عشق تنهاست؛ همچون پرنده ای که بی دانه، پشت برف ها مانده است. بگذار تا حنجره هامان بغض هایشان را برای تو آواز کنند و آوازهای عاشقانه ما، از دوری ات اشک شوند!
  • سید مهدی
۲۱
تیر

 

وقتی حرفی برای گفتن ندارم

از چه بگویم وقتی

دلت,


 

حتی از دلتنگی مهیب این روزهایم هم


 

بی خبر است...؟!!


 

وقتی قلب مهربانت از این


 

شب گریه های پائیزی


 

هیچ نمی داند..؟!!

  • سید مهدی
۱۴
تیر

حالا که خوب فکر میکنم می بینم کاری برای نیمه شعبان نکرده ام. نه رسیه ای بسته ام تاریکی دلم را و نه آب و جارویی کرده ام کوچه پس کوچه های سیاه قلبم را. خوب تر که فکر میکنم می بینم فردا نیمه شعبان است و من ،جز دستی خالی چیزی برایم نیست و این جاست که می خواهم فریاد بزنم و بگویم :

یا ایها العزیز! مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا انالله یجزی المتصدقین.

خجالت زده ام.شرمگین.و میمانم با چه رویی باید این جملات را تکرار کنم.

برای همه، برای عالم و آدم، برای کوچک و بزرگ ،برای شب تولدشان جشن گرفته ام وچیزی بابت هدیه برده ام اما برای مولای عالم و آدم، برای صاحب هر کوچک و بزرگ  تنها سفره ای برده ام برای گدایی.چه رویی دارم من!!!

باز هم در دلم میگویم یا ایها العزیز...

عزیز من.میدانم که میدانی جملاتم همه زبانی است

می دانم که می دانی و می بینی گناهانم را

می دانم که ...

اما میدانم که مهربانی

و میدانم که به رویبم نمی آوری بد بودنم را

و می دانم که ...

می دانم که نمی رانی هیچ گدایی را

که: وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ

 

بس است.

اما در میمانم از اینکه میگویند

به حال شیعه ات گریه می کنی

آقا به حال ما گریه میکنی

مایی که  لیاقت اشک هایت را نداریم

چه سخت است گریه مولا برای عبد

چه بد بنده ای هستیم برایت مولا

چه بد بنده ای هستم...

 پ ن:

۱) هیچ چیز نیست.فقط هر چه می آمد  می نوشتم.و خیلی را هم ننوشتم...

نمی دانم یعنی چه

۲) واقعا دعا کنید

 ۳) این رو هم مادرم برام فرستاد:

طاقتم تاب  شد و از تو نیامد خبری

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند

عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری

 

  • سید مهدی
۰۷
تیر

  • سید مهدی
۰۱
تیر

آمدم ای شاه ، پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

ای حَرمَت ملجأ در ماندگان

دور مران از درو، راهم بده

 ای گل بی خار گلستان عشق

 قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اِذن به یک لحظه نگاهم بده

  • سید مهدی
۲۹
خرداد
بخوان

بخوان محمد امین

بخوان به نام او که آفرید

رخون بسته خلق را

بخوان که او کریمتر بود

...............

بسم الله الرحمن الرحیم

اقرا بسم ربک

و ما مسلمان شدیم

و اسلام برای ما آمد

 

  • سید مهدی
۲۳
خرداد


پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۷۲/شماره ۴۶/شماره مسلسل ۱۶۱ « رئیس مجلس گفت:‌پول نفت محدود است،‌تعدادی از طرحها را باید از دستور کار حذف کنیم.»

  • سید مهدی
۲۳
خرداد

یک روز وقتی که شهید مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّه‌ای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: آقا! این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است.

مدرّس پاسخ داد: اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آن‌ها بپرسند که ناهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند؟

همه گفتند: جو.

مدرّس گفت: آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید.

البته خدای نکرده ما چنین جسارتی به نمایندگان نمی کنیم ؛ منظورمان این است که خود ما، آنان را انتخاب کرده ایم.

پ ن:

فعلا در کما هستیم

  • سید مهدی
۱۷
خرداد
امشب به یاد عمِّه ی سادات مضطرم
گریه کن مصیبت و غمهای خواهرم

شد کهنه پیرهن همه ی عشق و باورم
مثل غروب غصِّه و غم فکر معجرم

راویِّ قصِّه های غریبیِّ دلبرم
هجران سر آمده به خدا گریه می کنیم
*
در زیر آفتابم و مثل تو تشنه لب
جان دادن شبیه تو شیرینتر از رطب

از دوریِّ تو زینب غمدیده کرده تب
یکسال و نیم زندگیِّ بی تو العجب!!!

کردم شکایت از غم هجران تو به رب
با حق به یاد فاصله ها گریه می کنیم
*
یکسال و نیم درد جدایی کشیده ام
حالا ببین چگونه کنارت رسیده ام

هرگز عجیب نیست اگر قدخمیده ام
آخر به روی نیزه سر یار دیده ام

چوبی به لب نشست و لبم را گــَزیده ام
ای زینبی بدان که کجا گریه می کنیم؟!
*
جایی که از حسین بخوانیم کربلاست
مهمان روضه ی غم گودال تو خداست

دارم یقین که مادر ارباب پیش ماست
همراه دخترش شده تب دار نینواست

شیب الخضیب غصِّه ی زهرا و مرتضاست
آهی کشید مادر و ما گریه می کنیم
*
آهی کشید و زیر لبش گفت یا حسین
دیدم که می زنی گل من دست وپا حسین

دشمن سر تو برده روی نیزه ها حسین
زینب کجا و بزم حرامی کجا؟! حسین

چوب است مزد قاریِّ قرآن ما حسین
ما تا ظهور عدل و صفا گریه می کنیم
  • سید مهدی