نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

۲۹ مطلب در آذر ۱۳۸۶ ثبت شده است

۳۰
آذر
بسم رب
سلام
 
و تو ای ابراهیم به دستور خدا اسماعیلت را بردی و حسین هم اسماعیل هایش را برد. تو تنها پدر بودر و حسین هم پدر بود و هم عمو  وهم ...
تو با پسرت از قربانگاه برگشتی و حسین  با پسرانش و اسماعیلهایش در قربانگاه ماند
اما ای ابراهیم تفاوت بزرگتری نیز هست. و اینکه هاجر تو به قربانگاه نیامد و  حسین ...
خواهرش و مادر دیگر ذبیحان را نیز آورد. هاجر تو شاید تحمل این صحنه را نداشت و لی هاجر کربلا بیش از ۷۲ صحنه ذبح را دید و آن هم چه ذبحی
خیلی دوس داشتم خودم در مورد ذبح عظیم بنویسم و اون رو با عید قربان مقایسه کنم.اما امتحان دارم و فرصت نشد. شاید بعداْ این مطلب رو عوض کنم. شرمنده
حسین(ع)، فرزند ابراهیم
 
اهل بیت- ابوالقاسم جعفری :
تمدن بابل در حدود سه هزار و هفتصد سال پیش که حضرت ابراهیم در آن زندگی می‌کرد دو ویژگی عمده داشت.

 نخست این‌که انجام آداب و مراسم و اجرای شعایر جمعی، بیش از عمل صالح، تقوا و فضایل اخلاقی اهمیت داشت و کسی که می‌خواست به وظیفه خود در برابر خدایان عمل نماید می‌بایست قربانی‌های شایسته‌ای به معابد تقدیم کند و اوراد مخصوصی بخواند.

دوم این‌که، گفته‌اند: «هیچ تمدنی از لحاظ پایبندی به اوهام و خرافات، به پای تمدن بابلی نمی‌رسید. کاهنان، هر حادثه را از ولادت غیر طبیعی فرزندان گرفته تا اشکال مختلف مرگ، با تعبیرات سحری و فوق طبیعی مورد تفسیر و تاویل قرار می‌دادند».(1)

تصمیم نمرود برای انداختن حضرت ابراهیم در آتش، خود نمونه‌ای از قربانی انسانی و تقدیم سنت‌شکنان به پیشگاه خدایان بود. زمانی که آتش بر ابراهیم سرد و گلستان شد، آن هم در حضور هزاران تماشاگر معتقد به خدایان بابل و به ویژه این‌که این آتش به احترام بت‌ها و برای عقوبت دشمن خدایان بابل افروخته شده بود، این خبر عجیب به سرعت در سرتاسر بابل پیچید و به مرور زمان به نواحی دیگر نیز رسید.

طبعا با اتفاق چنین معجزه‌ای و تحقیر خدایان بابل، مردم آن زمان منتظر شنیدن خبرهای بیشتری از این پیامبر بودند و نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. از این‌رو، هنگامی که ابراهیم علیه‌السلام، به دستور خداوند فرزند را به قربانگاه برد ولی خدای سبحان، گوسفندی را به جای انسان برای قربانی برگزید، این اتفاق نقطه عطفی در سنت شعایری آن روزگاران شد. به طوری که بعدها حتی وقتی امپراطوران تصمیم به قربانی کردن انسانی می‌گرفتند، مورد اعتراض کاهنان دربار قرار می‌گرفتند که تاریخ، نمونه‌هایی را ثبت کرده است.

اصطلاح قرآنی مبارزه با عادات و سنت‌های غلط اجتماعی، اصلاح  است و خداوند پیامبران را برای اصلاح عقاید و عادات جامعه مبعوث فرمود. امام حسین علیه‌السلام هم که در دعای عرفه، خود را فرزند ابراهیم می‌خواند در ابتدای حرکت خود به سوی کربلا می‌فرماید: من فقط به خاطر اصلاح در امت جدم خارج شدم و می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم ( رسول خدا) و پدرم (امیر‌المومنین) عمل نمایم. (2)بدین ترتیب، ابراهیم و فرزندش حسین (ع) هر دو الگوی خط‌شکنی بودند و هر دو، با وجود تنهایی و بدون داشتن یک لشکر و مانند آن، شکوه پوشالین و ابهت دروغین حاکمان زمان خود را شکستند و راه را برای مجاهدان بعد از خود هموار نمودند.

 خدای سبحان، این ویژگی ابراهیم خلیل را به عنوان اسوه و الگو به پیامبر خود معرفی می‌کند و می‌فرماید: برای شما در ابراهیم و همراهان او سرمشقی نیکوست، آنگاه که به قومشان گفتند ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید، بری و برکناریم و ما منکر شماییم و همیشه میان ما و شما دشمنی و عداوت و کینه خواهد بود تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید. (ممتحنه:4) عبارت قرآنی (بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء ابدا حتی تومنوا بالله وحده)ناخود‌آگاه، فرازهای معروف زیارت عاشورا را به یاد می‌آورد (انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم) و یا فرازی از زیارت جامع که می‌فرماید: ( مبغض لاعداءکم) این فرازها به مسلمانان می‌آموزد که کینه و دشمنی با دشمنان دین خدا، در واقع متمم و مکمل محبت الهی است و بدون آن عشق به خداوند، کامل نمی‌شود. 

شباهت دیگری که میان حضرت ابراهیم و امام حسین (ع) بسیار برجسته است، سر‌افرازی در آزمون الهی است. قرآن کریم می‌فرماید:  «و چون ابراهیم را پروردگارش به کلماتی (شعایری) چند آزمود، و او آنها را به انجام رساند، فرمود من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» (بقره:421) هر دوی آن بزرگواران در انجام آزمون الهی، به همراه خانواده و اهل بیت خود بودند. هر دو، فرزند به قربانگاه بردند با این تفاوت که ابراهیم خلیل فرزند خود را صحیح و سالم پس گرفت اما امام حسین (ع) فرزندان خویش را تقدیم کرد، به جز امام سجاد علیه‌السلام که به قضای الهی میراث نبوت را حفظ کرد.

حضرت‌هاجر در کنار حضرت ابراهیم بود و حضرت زینب سلام الله‌علیها در کنار حسین‌ابن‌علی علیه‌السلام. هر دو در وادی طلب، سرگردانی و حیرتی را تجربه کردند که خداوند برای آنها مقرر کرده بود. هر دو راضی به قضای الهی بودند و همین رضایت و شهامت در اجرای رسالت، از هر دو بانوی نمونه، سرمشقی جاودانه ساخت. اعمال حج ابراهیمی بدون سعی و صفای حضرت‌هاجر کامل نیست، همانگونه که پیام کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود.

در هر دو نهضت، خانه کعبه محور عملیات است. حضرت ابراهیم، خانه کعبه را بنا نهاد تا مرکزیتی برای یکتا‌پرستی به وجود آید و حرم امن الهی باشد: و یاد کنید که خانه [کعبه] را بازگشتگاه و حرم امن برای مردم قرار دادیم و [گفتیم] از مقام ابراهیم نمازگاهی بسازید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه‌ام را برای غریبان [مسافران] و مقیمان و نمازگزاران پاکیزه گردانید.(بقره: 521) قرآن کریم داستان راز و نیاز حضرت ابراهیم و اسماعیل را نقل می‌کند تا فلسفه بنیان کعبه روشن شود: و چون ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه [کعبه] را بر آوردند [گفتند] پروردگارا از ما بپذیر که تویی شنوای دانا.

« پروردگارا ما را فرمانبر خویش بگردان و از ذریه ما امتی فرمانبردار خویش پدید‌آور و مناسک ما را به ما بنما و از ما در گذر که تویی توبه‌پذیر مهربان.» پروردگارا و از ایشان در میانشان پیامبری که آیات تو را بر آنان بخواند و به آنان کتاب آسمانی و حکمت بیاموزد و پاکدلشان سازد بر انگیز که تو پیروزمند فرزانه‌ای. (بقره:128-127) حسین بن علی (ع) نیز به هنگام حرکت به سوی کربلا، یک روز مانده به عید قربان، شهر مکه را به سوی کربلا ترک کرد تا نشان دهد، حرمی را که خداوند فرمود تا حرم امن الهی برای موحدان باشد، حتی برای فرزندان رسول خدا نیز امن نیست.    

در قرآن کریم بر دو ویژگی « بردباری» و « دردمندی» حضرت ابراهیم علیه‌السلام تاکید می‌شود (هود:67) که هر دو به بُعد اجتماعی و رسالت حضرت ابراهیم بازگشت می‌کند. بدین معنا که حضرت ابراهیم، درد جامعه را داشت و از انحرافات موجود در آن به شدت رنج می‌برد؛ همچنان‌که حسین‌بن علی (ع) نیز وقتی به سرزمین شراف رسید، برای اتمام حجت با کوفیان فرمود:  مردم! من بسوی شما حرکت ننمودم مگر آنگاه که دعوتنامه‌ها و پیک‌های شما به سوی من سرازیر گشت که « ما امام و پیشوا نداریم. دعوت ما را بپذیر و به سوی ما حرکت کن تا خداوند به وسیله تو ما را هدایت و رهبری نماید. » ... آیا نمی بینید که به حق عمل نمی‌شود؟ و از باطل نهی نمی‌گردد؟ پس سزاوار است که در چنین وضعی انسان با ایمان، مرگ و ملاقات با خداوند را آرزو کند. آری، من مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمی‌بینم، و زندگی با ستمگران را جز خواری و ذلت نمی‌دانم. (3)
  

ابراهیم به تنهایی یک امت بود « ان ابراهیم کان امة قانتا‌لله حنیفا»(بیگمان ابراهیم پیشوایی فروتن در برابر خداوند و پاکدین بود)(نحل:021) و در عین حال به تنهایی در برابر نمرود و درباریانش ایستاد و ناتوانی‌ها و زبونی‌های او را بر شمرد. حضرت ابا عبدالله (ع) نیز، هنگامی که معاویه از خلفا و یزید تمجید کرد و از امام خواست تا با یزید بیعت کند، امام خطاب به او فرمودند: ... «ای معاویه! آنچه دربارۀ کمالات یزید و لیاقت وی برای امت محمد (ص) برشمردی شنیدیم. قصد داری طوری وانمود کنی که گویا فرد ناشناخته‌ای را توصیف می‌کنی، یا فرد غایبی را معرفی می‌کنی... در حالی‌که یزید ماهیت خود را آشکار کرده و موقعیت سیاسی و اجتماعی و اخلاقی خود را شناسانده است.

 از یزید آن‌گونه که هست بگو! از سگ بازیش بگو، وقتی که سگ‌های درنده را به جان همدیگر می‌اندازد. از کبوتر بازیش بگو... از بوالهوسی و عیاشی او بگو ... از خوشگذرانیش بگو که از ساز و آواز سرمست می‌شود. آنچه در پیش گرفتی کنار بگذار، آیا گناهی که تا کنون درباره این امت بر دوش خود بار کرده‌ای تو را کافی نیست؟... »(4)      

در حدیثی آمده است که رسول مکرم اسلام از خداوند درخواست کرد: الهی ارنی الاشیاء کما هی. (خدایا حقایق اشیا را آنچنان‌که هستند به من نشان ده). خداوند پیش از آن با حضرت ابراهیم چنین عملی انجام داد و باطن و حقایق اشیا را به او نشان داد: «و بدینسان ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم تا از اصحاب یقین گردد.»(انعام:57) و در جای دیگری حضرت ابراهیم از خداوند می‌خواهد تا زنده کردن مردگان را به او نشان دهد. امام حسین علیه‌السلام نیز در دعای عرفه عرضه می‌دارد: «فهمتنی ما جاءت به رسلک.» ( خداوندا! تو به من هر آن‌چه را که پیامبرانت آورده بودند آموختی) و همچنین عرضه می‌دارد: «خداوندا تویی که در همه موجودات، خود را به من نشان دادی تا در هر چیز آشکار تو را دیدم. تویی که در هر چیز آشکاری». به نظر می‌رسد تاکیدی که امام حسین(ع) بر توحید داشته و از خداوند، شناخت معرفت خویش را می‌طلبد بیش از حضرت ابراهیم( ع) است و حضرت ابراهیم(ع) بیشتر طالب شناخت معاد و جلوه‌های دیگر خداشناسی بوده است.

http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=14499

  • سید مهدی
۲۸
آذر
سلام ....
1.شهیدی که از عرفه رفت وکربلا وعاشورا را ساخت.
2.شهیدی که کربلای ایران وعاشورای شلمچه رادید ودر عرفه رفت.

------------------------------------------
پرده اول:
فرض کن در صحرای عرفه نشسته ای ودر اوایل دهه ی شست هجرت. از من و تو پست تر وگناه کار تر هم آنجا بوده اند .پس میتوان دل داری داد امثال خودمون نیز آنجا بودند.
 ناگهان سلاله ی محمد(ص) وعلی(ع)وفاطمه(س) بر صحرا فورد می آید وبا علم به نزدیکی موعد ذبح عظیم این چنین با رب خود به نجوا میپردازد:
 وراحم کل ضارع ، ومنزل المنافع والکتاب الجامع بالنورالساطع ....
 .... وهر که  بدرگاهش تضرع پیش آورد، بر او ببخشاید.او بر بندگان سودها فرود آورد،چون کتاب جامع قرآن که پرتو تابناکش عالم را در خود گرفته .....

....اللهم انی ارغب الیک واشهد بالربوبیه لک ف مقرا بانک ربی ، وان الیک مردی ....
 .... خداوندا مرا دلبستگی به بخشایش تست وبه پروردگاریت گواهی میدهم.اقرار میکنم که تو پروردگار منی وبازگشت من به سوی توست.



.... ومن قبل ذلک رؤفت بی بجمیل صنعک وسوابغ نعمک ....
  .... پیش از این نیز پیوسته به من مهر ورزیدی ونعمتهای فراوان بخشیدی تا ازنطفه مرا آفریدی ودرتاریکی مستقر ساختی....
.... فان دعوتک اجبتنی وان اسئلکاعطیتنی وان  اطعتک شکرتنی ....
  در اینجای دعای عرفه حضرت عشق اشک در دیدگانش جاری شد وفرمود:
 خداوندا آنچنان از خود هراسناکم قرار ده که گویی تورا رویاروی خویش میبینم ومرا بهه پرهیز گاری وعبادتت رستگار کن.

 یا غایه الطالبین الراغبین، ومنتهی امل الراجین....
پرده دوم:
 فردی جامانده از نسل سرخ خمینی وجنوب وآفتاب سوزان کربلای ایران. در داغ همرزمانش گر گرفته واز ولی نعمت خود(مقام معظم رهبری) مکررا خواسته که برای شهادتش دعا کند، این چنین دست به نوشتن وصیت زده است:



 خداوندا فقط میخواهم شهید شوم،شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر ودر جمع شهدا قرار بده.
خداوندا روزی شهادت میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت.ولی خداوندا تو صاحب همه چیز وهمه کسی وقادر توانایی، ای خدای کریم ورحیم وبخشنده، توخود کرمی کن،لطفی بفرما،مراشهید راه خودت قرار بده.
 باتمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی وعشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
.... ای خدای شهدا، ای خدای فاطمه زهرا(س)،ای خدای حسین(ع) بندگی خود را عطا بفرما ودرراه خودت شهیدم کن، ای خدا یا رب العالمین.
.... ای خدای کریم، ای خدای عزیز وای رحیم وکریم توکمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
 .... خداوندا تو توانایی، ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر،نجاتم بده از دوری از شهدا،کار خوب نکردن،بنده ی خوب نبودن .... حضرت حق! امید تو اگر نبود پس چه؟
....الله اکبر،خداوندا! خودت کمک کن، خداوندا تو را به خون شهدای عزیز وهمه ی بندگان خوبت قسم می دهم، شهادت را در همین دوران نصیب فرما وتوفیقم ده هر چه زود تر به دوستان شهیدم برسم.انشاء الله ....
-------------------------------
پی نوشت 1: امروز سالگرد شهدای عرفه  است .حاج احمد کاظمی ویارانش.
پی نوشت 2: آیا میدانید در هنگام دفن شهید کاظمی چه چیزی با خود برد؟ از طرف آقاسید علی ،عبا ی ایشون به همراه انگشتری که بیشترین نماز شب را با آن خوانده بودند دادند که با شهید دفن شود.... ای خدااااااااااااا(به نقل از خاطرات سردار سلیمانی)



التماس دعا ....
  یامحمد وعلی

http://aznoor.parsiblog.com/354566.htm

  • سید مهدی
۲۸
آذر
بسم رب
ساعت هشتم
کاروان  آماده میشود برای حرکت.و حسین حج را به عمره مفرده تبدیل کرده است.همه در حیرتند که مگر میشود چنین نمود و غافل اند از اینکه او امام است و امر امر ÷روزدگارش است. به راستی که در آن سال حج همه باطل شد. چرا که امامی در میان حجاج نبود و همه مرتکب گناهی بزرگ شدند.حق این بود که آنان نیز همراه حسین عمره به جا می آوردند و مکه را ترک مینمودند.
در چه روزی حرکت کردی حسین؟
در روز ترویه؟که همه باید به دنبال آب بگردند برای روز قربان؟
غافل از اینند که آنچه را که آب میپندارند سرابی بیش نبوده و آب تو هستی  و آنان که با تو اند تشنه ات هستند که به دنبالت به راه افتاده اند.تو زلال ترین آب دنیایی و گوارا ترین آن.
روز عجیبی است امروز. مسلم در این روز تنها ماند و هانی در این روز دستگیر شد.مردم کوفه در این روز نفاق کردند و تو نیز در این روز حرکت کردی به سوی قربانگاه.
  • سید مهدی
۲۷
آذر

  • سید مهدی
۲۶
آذر
بسم رب و از نگاه تو نیز دورنماند ای خردسال کربلا. تو نیز با حسین بودی در آخرین روزهای حجش و در کنار او حضور داشتی. راوی کربلا و ای پیام آور قیام عاشورا برای نسلهای بعد .تو خود شاهد بودی که چگون جد بزرگوارت محیا میشد که مکه را ترک کند و به سوی کربلا. مگر میشود فراموش کرد فریاد رسایت را در کاخ یزیدیان که با آن مظلومیت جدت را به همه اثبات کردی.کاش میدانستم که چگونه در آن صحرای سوزان توانستی تحمل کنی مصائبی را که بر تو و بر پدرت و بر عمه و خواهرانت و بر تمامی اهل کاروان وارد ساختند.فکر میکنم تمام اینها به خاطر این بود که در آغوش جد بزرگوارت حسین بن علی بزرگ شدی.همانگونه که او در آغوش جدش رسول مکرم اسلام تربیت یافت.

 ...................

شهادت امام محمد باقرعلیه السلام را به تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض مینمایم.

  • سید مهدی
۲۵
آذر
همچنان میگردد و سرگردان است. هیچ کس نیست از این نامردان که به او پناهی دهد.صبح هنگام به دورش بودند.آن هم چه جمعیتی و اکنون...حتی یک نفر.چه غریبند اندک مردان این شهر.هانی  نیز مانند اوست با این تفاوت که او در شهر خوذ غریب است و اکنون در دار الاماره . و... مسلم نگران است.هم نگران هانی و هم نگران  کاروانی که معلوم نیست سرنوشتشان.چه شهری است این کوفه.کاش ویرانه بود و ویران میشد.نمیدانم.حتی یک نفر...؟ زمانی اینجا مرکز خلافت علی بود و عقیل برادر علی و مسلم فرزند عقیل.پس چه شده مردم این شهررا؟مگر خود دعوت نامه ندادند که حسین به این جا بیا...؟

مسلم به در خانه ای مینشیند و زانو به بغل میگیرد.شاید او نیز دانسته که روزهای آخر است...

  • سید مهدی
۲۴
آذر
بسم رب

چند گام به عقب

این حسین است که به دور کعبه میگرددو جهانی به دور او.اینان نیز خواندانش هستند که اینگونه چون پروانه به دور شمع وجودش میگردند و هر جا که میرود همراهش هستند.کاروانی هستند از بهترین های روزگار که دیگر مانندشان نیامده.اما در این میان یکی کم است و او ...

او در شهر غربت است و در شهر نامردی و نامردمی ها.امین ترین مردم در نزد حسین. چه سخت است این انتظار.نه تنها حسین که کاروان نیز انتظار او و یا خبری از او را میکشند.او مسلم است.مسلم ابن عقیل. همو که از جانب حسین به کوفه روانه شده تا پیام حسین را به این نامرد مردمان ابلاغ کند. و چه تنهاست مسلم....

خدایا.او به چه میاندیشد.به تکرار تاریخ و یا به ... و اینجاست که در هر گوشه شهر و نیزه ها و شمشیرهایی را میبیند که معلوم نیست به کدامین سو روانه خواهند گشت.

 

 

  • سید مهدی
۲۳
آذر
ز این سوی، آنک، سپاه فاجعه نزدیک می شود .... اما از سوی دیگر، این سیاره سرگردان حـرّ است که در مدار کهکشانی اش با شــمس وجود حســـــــین اقتران می یابد ولاجرم ، جاذبه ی عشـــق ، او را به مدار یار می کشاند .

این حســین است، سر سلسله تشنگان، که دشمن را سیراب می کند .... اما هنوز، گاه آن نرسیده است که غزل تشنه کامی کربلاییان را بسراییم ...

آنچه حرّ را در دستگاه بنی امیه نگه داشته غفلت است... غفلتی پنهان .    شاید تعبیر"غفلت در غفلت" بهتر باشد، چرا که تنها راه خروج از این چاه غفلت آن است که انسان نسبت به غفلت خویش تذکر پیدا کند .

هر انسانی را لیلة القدری است که در آن ناگزیر از انتخاب می شود و حرّ را نیز شب قدری اینچنین پیش آمد..."عمر سعد" را نیز... من وتو را هم پیش خواهد آمد. اگر باب یا لیتنی کنت معکم هنوز گشوده است، چرا آن باب دیگر باز نباشد که: لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به؟

قافله عشق به سر منزل جاودان خویش نزدیک می شود ... و این عاقبت کار عشق است. ...

ســالار شهیدان :      

کسی که بخواهد از راه گناه به مقصد برسد دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود .

  • سید مهدی
۲۲
آذر
روزها رازهایی درسینه دارند که تقدیم روشن بینان می شود . آنهایی که چشم های خود را به روشنایی می بندند توانایی نگریستن به خورشید بر آمده روز را ندارند. رازدانان روزها  از حادثه ها عبرت می آموزند و بر واقعه ها با دیده تعبیر می نگرند، آیات نیک را شاکرند و بر نشانه های هیبت و عسرت صابر. زیرا شکر به فراخی و صبر به تنگی نشان خردمندی است. عاشورا ، دهم ماه محرم ، روزپیروزی خون برشمشیر است. غلبه فریاد مظلوم بر عربده کشی ظالم تا بن دندان مسلح  پیروزی و نصرتی که هلهله کنان کوفی و شامی آن را با چشمان بسته به آفتاب خود ندیدندو از بالای نیزه بردن آفتاب شادمان و خرسند شدند، درحالی که نمی دانستند باخود رایت پیروزی حسین شهید (ع) را به دوش می کشند و با هلهله خویش کوس رسوایی خود رابر کوی و برزن می زنند. امروز ، تاریخ پیروزی حسین بن علی (ع) را به گواهی نشسته است، پیروزیی که از بستر جهاد و متن خون شکوفا شد و آرمانهای والای اورا با جریان تاریخ نسل به نسل بشری واگویه کرد.
حماسه‌ی عاشورا
 سر فصل عشق و شور و عرفان بزرگ مردان الهی و نشان آفرینش عزت و اقتدار و آرمان گرایی بزرگ زنانی است که حیات اسلام ناب محمدی (ص) و آزادگی و آزادی را امداد جاودانه پایمردی و استقامت خود ساخته اند، نهضت حسینی و انقلاب فیاض و جوشان عاشورا یک بعثت بدون وحی و شکفتن گلبانگ توحید در چکاچک شمشیر بر بلندای سر نیزه هاست،‌کربلا عرصه انفجار نور و ظهور حماسه از یک سو و تبلور قساوت و حد اعلای فاجعه از طرف دیگر است و نینوا سرزمینی بی مانند برای نمایش تمامی عشق بر پرده هستی است،‌ واضح است که دایره آفرینش را بی کربلا وجودی نیست منظومه معارف عارفان و سیر سالکان الی الله و جهاد مجاهدین فی الله و مجاهده عالمان فی سبیل الله را بی حسین (ع) و زینب در باغ خاطر نمی توان گذراند. به راستی اگر معمار ازل در خزانه خارج از وصف آفرینش، گوهری چون حسین (ع) و مرواریدی چون زینب (س) نداشت، کار کدامین نبی به کمال می رسید و راه کدامین رسول به نهایت پیوند می خورد؟ حسین و عاشورا و زینب ناموس دهر و باعث بقای هستی و تداوم راه پاکان و صالحان برای همیشه تاریخ بشر هستند، از پیامبران اولوالعزم تا مردمان عادی همه در جستجو و رهپوی مردان و زنان روزگار و سرزمینی هستند که پرچم هدایتشان در دستهای استوار زینب (س) و نهال آرزویشان در چشمه سار همیشه جوشان حسین (ع) استقرار یافته و نور خود را در چهره‌ی گلگون عاشورا به نظاره می نش
  • سید مهدی
۲۲
آذر

 

با نام و برای خشنودی پرودگار

 

حسین بن علی او بود که :

 

  نشان بی نشان بندگی در گردن و آزاد** سرود بی نوای عاشقی بر لب ولی خامش

 

به راستی که بنده ای بود بر جایگاه خداوندی و عاشقی در اوج سکوت

 

لبخندی داشت به پاکی تمام اشک ها وصداقتی فراتر از شبنم های صبحگاه

 

و روحی لطیف تر از دیبا و شمشیری برنده تر از کمان ابروی یار

 

و سخنانی پر صلابت تر از کوه

 

حسین بن علی بود که :

 

بر روح او نوشتند،نوری پر از هدایت**آمد برای مردم،دوری از او مبادا

 

مردی بود مردتر از مردترین مردان دنیا

 

و نیایی داشت نشسته بر تاجگاه دنیا وعصاره ی حقیقت بود

 

و پدری که دلیری را آموزگار شیر ژیان بود و حلم را خداوندگار ایوب

 

و مادری به لطافت تمام یاس ها ...یاس هایی ابدی

 

و برادرانی نیکو سرشت و دلیر ...

 

و نی ها نیستانش :

 

تهی سرشار از دلداگی و دلبری اما **کدامین دلبری را تاب آرامش

 

و حسین آرام نداشت ، هزاران بار پروانه تر از پروانه ی بی پروا

 

آتش در آغوش کشید و جزیی از شعله هایش گشت

 

حسین بن علی بود که :

 

با خاک او سرشتند در خاک او دمیدند** والله که روز اول پاکی گزید او را

 

و او بود ...

 

زیباترین روح جاری و مقدس ترین مکتب عاشقی

  • سید مهدی