نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۸
آبان

v

کاروان می رسد از راه‌، ولی آه

چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب

دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه

زنی مویه کنان ، موی کنان

خسته، پریشان، پریشان و پریشان

شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان

شده مرثیه خوان غم جانان

همان حضرت عطشان

همان کعبه‌ی ایمان

همان قاری قرآن ، سر نیزه‌ی خونبار

همان یار ، همان یار ، همان کشته‌ی اعدا.

کاروان می رسد از راه ، ولی آه

نه صبری نه شکیبی

نه مرهم نه طبیبی

عجب حال غریبی

ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی

ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی

ز داغ غم این دشت بلاپوش

به دلهاست لهیبی

به هر سوی که رفتند

نه قبری نه نشانی

فقط می وزد از تربت محبوب

همان نفحه‌ی سیبی

که کشانده ست دل اهل حرم را.

 

کاروان می رسد از راه

و هرکس به کناری

پر از شیون و زاری

کنار غم یاری

سر قبر و مزاری

یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته

به دنبال مزار پسر فاطمه رفته

یکی با دل مجروح

و با کوهی از اندوه

به دنبال مه علقمه رفته

یکی کرب و بلا پیش نگاهش

سراب است و سراب است

دلش در تب و تاب است

و این خاک پر از خاطره هایی ست

که یک یک همگی عین عذاب است

و این بانوی دلسوخته‌ی خسته رباب است

که با دیده‌ی خونبار و عزاپوش

خدایا به گمانش که گرفته ست

گلش را در آغوش

و با مویه و لالایی خود می رود از هوش:

«گلم تاب ندارد

حرم آب ندارد

علی خواب ندارد»

یکی بی پر و بی بال

دل افسرده و بی حال

که انگار گذشته ست چهل روز

بر او مثل چهل سال

و بوده ست پناه همه اطفال

پس از این همه غربت

رسیده ست به گودال

همان جا که عزیزش

همان جا که امیدش

همان جا که جوانان رشیدش

همان جا که شهیدش

در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر

در آن غربت دلگیر

شده مصحف پرپر

و رفته ست سرش بر سر نیزه

و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا

رها مانده خدایا.

 

چهل روز شکستن

چهل روز بریدن

چهل روز پی ناقه دویدن

چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن

چه بگویم؟

چهل روز اسارت

چهل روز جسارت

چهل روز غم و غربت و غارت

چهل روز پریشانی و حسرت

چهل روز مصیبت

چه بگویم؟

چهل روز نه صبری نه قراری

نه یک محرم و یاری

ز دیاری به دیاری

عجب ناقه سواری

فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب

چه بگویم؟

چهل روز تب و شیون و ناله

ز خاکستر و دشنام

ز هر بام حواله

و از شدت اندوه

و با خاطر مجروح

جگر گوشه‌ی تو کنج خرابه

همان آینه‌ی فاطمه

جا ماند سه ساله

چه بگویم؟

چهل روز فقط شیون و داغ و

غم و درد فراق و

فراق و ... فراق و ...

چه بگویم؟

بگویم، کدامین گله ها را؟

غم فاصله ها را؟

تب آبله ها را؟

و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟

و یا طعنه‌ی بی رحم ترین هلهله ها را؟

و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟

 

چهل روز صبوری و صبوری

غم و ماتم دوری و صبوری

و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری

نه سلامی نه درودی

کبودی و کبودی

عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی

به آن شهر پر از کینه و ماتم

چه ورودی و کبودی

در آن بارش خونرنگ

سر نیزه تو بودی و کبودی

گذر از وسط کوچه‌ی سنگی یهودی و کبودی

و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه

چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی

عجب اوج و فرودی و کبودی

خدایا چه کند زینب کبری!

  • سید مهدی
۱۵
آبان
دیروز استاد وقتی اومد سر کلاس گفت عیدیاتون رو جا گذاشتم.طلبتون باشه برا بعد.امروز وقتی اومد سر کلاس بعد از تموم شدن درس به من گفت شما این پول ها رو بین بقیه تقسیم کن.به هر کس دو تا هزار تومنی بده.وقتی تقسیم شد به خودم دو تا هزاری اضافه داد.گفت چون شما مقسم بودی این هم اضافه تر.

چقدر جیگرم حال اومد.دو تا هزاری عیدی + دو تا هزاری حق تقسیم میشه 4000 تومن.یه کم بیشتر از یک دلار

آخ جون....

  • سید مهدی
۰۸
آبان
برام خیلیجالب بود.این قدر که بعد از شنیدن این چندتا جمله یه حس عجیب داشتم.نقل به مضمون میکنم.چون حافظه ام ضعیف شده

استادمون میگفت : حاج آقا گاهی خیلی عجیب مناجات میکنه.داشت تو حرم حضرت معصومه سلام الله علیها  با امام کاظم علیه السلام مناجات می کرد و می گفت من به زیارت دخترت اومدم.تو هم بچه هام رو حفظ کن...

چقدر بعضیا راحت دعا میکنن.چقدر بعضیا راحت مناجات می کنن.آدم حسرت  می خوره.

بعد ما میایم و کلی الفاظ رو هم سوار می کنیم  و آخرش نمی فهمیم چی گفتیم...

  • سید مهدی
۰۴
آبان
و خدایم عرفه را برایم رساند
برای من
من عرف نفسه
فقد عرف ربه...
چه زیباست مهلت توبه و عاشق شدن دوباره
خدایا طعم عشقت را به من بچشان
اللهم أذقنا برد عفوک وحلاوة مناجاتک
خدایا امروز می خواهم حرف بزنم
با تو
با زبان عشق و احساس
با زبان حسین
حسین...
و حسین حرکت کرد
از مکه به قربانگاه عشق...
حسین حرکت کرد به منای عششق
برای ندای عشق
یا فدای عشق
حسین حسین
حسین...

۰------------------------------

 

هنوز هم کوفه میا!
-----
چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سال هاست دو روز پشت سر هم سرخ اند
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!

نامه های کوفی | سعید بیابانکی

  • سید مهدی
۰۱
آبان
فیلم : بهانه های عاشقی
این مطلب قدیمی بود.توی وبلاگم گذاشته بودم.اما برای خالی نبودن  عریضه...
بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه پیش تصادفاً تلوزیون را روشن کردم که دیدم دارد فیلم سینمایی پخش میکند.نشستم و نگاه کردم.فیلم بهانه های عاشقی بود. کمی از فیلم که گذشت بدنم لرزید.آخر نمیدانم کارگردان این فیلم چه چیز را میخواسته ثابت کند.متاسفانه (یا خوشبختانه) اواسط فیلم برق منزل قطع شد و موفق به دیدن فیلم نشدم.اما دیشب متوجه شدم که بناست تکرار آن به نمایش در آید. مجدداً فیلم را دیدم.حس بدی دست داده بود.آنقدر این فیلم ناشیانه و بد ساخته شده بود که مطمئن شده بودم که کارگردان آن نه تنها از اردوهای راهیان نور چیزی نمیداند حتی زحمت کشیدن یک بار بازدید از مناطق جنگی را هم به خود نداده و از خادمین شهدا هم چیزی نمیداند. خادمینی که بدون هیچ چشم داشتی به مناطق جنگی و زیارتی جنوب میروند و با چه مهربانی و گشاده رویی از زائران پذیرایی میکنند. مراسم استقبالی که در هنگام ورود کاروان ها برگزار میکنند و....

اما چند نکته جالب

1)      محل استراحت خواهران زائر که گویی در هتل اقامت داشتند.(راستش ما خبر نداشتیم در این 5 یا 6 سالی که کاروان میبردیم خواهران در هتل مستقر میشدند و ما در بیمارستان های صحرایی.شاید هم در بیمارستان  های صحرایی هتل تاسیس کرده اند)

2)      اینکه در هر کاروان یک فرد نظامی یا بسیجی  و حتماً با لباس فرم و آن هم با اسلحه باید حضور داشته باشد. ما که در این چند سال اصلاً رنگ اسلحه ندیدیم.

3)      ایستگاه های صلواتی سلف سرویس؟؟؟

4)      نحوه پوشش دو زائر دختری که یکی از آنها از خارج آمده بود.

5)      وحشی و عقده ای نشان دادن فرد بسیجی که عشق زور گویی و تفنگ داشت

6)      ترسو نشان دادن جوان  به اصطلاح خادم هنگام بر خورد با مین

7)      اکراه در دادن چفیه به یکی از آن جوانان

8)      دست به چفیه بودن جوان خادم در اکثر صحنه ها که بسیار به چشم می آمد

9)      راحت پیدا شدن  استخوان و پلاک توسط یکی از جوان ها در معبری که پاک سازی شده بود آن هم از سطح زمین

10)   خواندن اسم و مشخصات شهید  پیدا شده از روی پلاک(من تاحالا هر چی پلاک دیدم روش فقط شماره بود.نه اسم)

راستی ارتباط پخش فیلم با تصادف این اتوبوس جدید چیه؟؟؟
  • سید مهدی