نفس
يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۸۵، ۱۰:۴۱ ق.ظ
سلام
نفس کشیدن برایم سخت شده است.وسخت تر ار آن ماندن نفس در سینه است.سینه ای که جای تو در آن است.سینه ای که فقط تو را میطلبد.سینه ای که با هر نفس در انتظار این است که از تو بویی به مشامش برسدد. سینه ای که از بوی تعفن بی تو بودن دست به خودکشی زده .سینه ای که دیگران را خسته کرده.سینه ای که اشک چشمم را در آورده.سینه ای که گلویم را به بغض واداشته.وسینه ای که جگرم را خون کرده.اگر به فکر من نیستی به فکر سینه ام باش .واگر به فکر سینه ام نیستی به فکر دیگران باش.
- ۸۵/۰۶/۰۵
en matalebo az koja peyda mikoni
rasti sheraye asheghoneye bishtare benevis