نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

Title-less

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۱:۱۵ ب.ظ

جلسه نقد وبلاگ

 

اشکستان

 

یکشنبه: 22/2/1386

 ساعت: ۱۹ـ۱۷

........................
 
 

ارباب نوکرشو از خونه انداخت بیرون

گفت برو گم شو دیگه

نوکره رفت توی خیابون یه کاری کرد ریختن رو سرش کتکش زدن

خبر رسید به صاحبش

گفتن بدو دارن نوکرتو فلان جا میزنن

دوید ، دست پاچه دوید ، با همون لباس معمولی دوید تو کوچه 

همه به احترامش کنار رفتن

دست این نوکره رو گرفت بلند کرد

لباساشو تکون داد گرد و غبار رو از رو صورتش پاک کرد

یه وقت دید غلامه داره گریه می کنه

دست گذاشت زیر چونه غلامه بهش گفت : چته ؟ چرا گریه می کنی ؟

غلامه در آمد گفت :

مگه نگفتی برو گم شو نمی خوام ببینمت ؟

یه وقت دیدن اربابه سرشو انداخت پائین و گفت :

آخه چیکار کنم ؟

تو هر کاری کنی به پای من تموم میشه

تو هر جا بری به اسم من می شناسنت

هر جا بری .  . . . . .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

راستی! 

ما رو به اسم کی می شناسن ؟

  • سید مهدی

نظرات  (۴)

سوال تفکر بر انگیزی بود اما به نظر من هر کسی مسئول رفتار و اعمال خودشه....
با سلام
نمیدانم چه بگویم و چه نظری بدم
باید تامل بیشتری بکنم
سلام
زیبا نوشتی مثه همیشه
ما رو به اسم بچه مسلمون و بچه شیعه میشناسن
ولی اربابمون امام زمانه که بابت کارا بدمون گریه میکنه
موفق باشی
سلام بر سید جلیل القدر

عشق و محبت خاصه شما بزرگواران به ائمه اطهار و معرفتتان بود که به مجلس نقد نور بارید من از این نور معرفت بهره گرفته و زبان الکنم باز شد واین توفیق را مرهون وجود سبز پر محبتتان است .باز هم از حضور صمیمانه تان تشکر و قدر دانی می نمایم
وبرایتان در نقد اشکستان آرزوی توفیق دارم

ارادتمند

جوشقانی

ضمنا سی دی خشخاشی شما هم در تنوره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی