نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

Title-less

چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۸۶، ۰۳:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حال من بد نیست غم کم میخورم

کم که نه هر روز کم کم میخورم

امروز که از خواب پا شدم مثل روزای قبل نبودم...حال عجیبی دارم. چند وقتی بود که اینطور نشده بودم.یه حس خیلی بد. یه جور استرس وحشتناک.گاهی اوقات فکر میکنم که روی خوشی و خوشحالی بهم نیومده و من باید همیشه به این شکل باشم. شاید قراره یه اتفاق بد برام بیفته و این مقدمشه.نمیدونم.

راستش دلم برای خیلی ها  تنگ شده.برای بعضیا کم و برای یه تعدادی هم خیلی زیاد. اون قدر که فکرم رو مشغول کرده و نمیتونم یه لحظه از اون غافل شدم. اما سعی میکنم همه رو فراموش کنم. یعنی یه جورایی مجبورم. چه کار کنم چاره ای نیست. باید بگذره دیگه. ندیدن افرادی که خیلی بهشون وابسته بودی و شاید اگه یه روز همدیگر رو نمیدیدید دلتون هزار راه میرفته و باید حتماً تلفنی با هم صحبت مبکردبد  و شاید بشه گفت بیشتر از اون که پیش خونواده باشی پیش اونا بودی خیلی دردناکه. اما این جوری تصمیم گرفته شده و باید از این تصمیم تبعیت کرد.

خیلی حرفای نگفته ای که هیچ وقت زمان گفتنشون فرا نرسید و مجبوری اوا رو تو دلت نگه داری و بروز ندی. ناراحتی های خودت و حرف های دیگران که نتونستی بهشون بگی که...

ول کن. تو کی هستی؟ یه مزاحم تو کارا و زندگی دیگران  یا یه نفر که وظیفه ات اینه که بری و مشکلات دیگران رو حل کنی و بعد فراموشت کنن؟

نه یا اینکه یه آدم وابسته که به دنیا مثل اسباب بازی نگاه میکنه که باید با اون بازی کنه. یا نه یه آدمی که دنیا بازیش میده و نمیتونه جولوی اون وایسه.

یه آدم پر اشتباه که نتونست برای خودش یه پشتیبان محکم پیدا کنه و یکی رو هم که فکر میکرد که پشتیبان خوبیه از دست داد. اون هم خیلی زود.

 

میبخشید اما این اون چیزی نبود که میخواستم بگم. خیلی حرفام رو نمیتونم بزنم. خیلی خسته ام.خیلی.

از خودم دورم

 مثل آن روز ...

 

  • سید مهدی

نظرات  (۸)

سلام ارمیا جون...وبلاگت واقعا جالبه....100درصد لینکت رو تو وبم میزارم...

ادامه بده..به من هم سر بزن...مرسی از با مرامیت
سلام ارمیا جون...وبلاگت واقعا جالبه....100درصد لینکت رو تو وبم میزارم...

ادامه بده..به من هم سر بزن...مرسی از با مرامیت
سلام ارمیا جون...وبلاگت واقعا جالبه....100درصد لینکت رو تو وبم میزارم...

ادامه بده..به من هم سر بزن...مرسی از با مرامیت
خسته ام از شب



خسته ام از خویش



از این بازیگران سربی دلسنگ



پا به پای هرکدام از رهروانش می روم شبها



لیک دلی را در درنمی یابم



بسی خاموش و دهشتناک



همه در کنج خلوتها



نمایشهای تاریکی



چه می بینم!
  • غریبه آشنا
  • ما زاده آفتابیم. اما میراث دار سرخی آن .
    ما همه فریادهایی در دل داریم از جنس سکوت.
    باید ایستاد تا نا مردمان ما را در زیر پاهایشان له نکنند. ما هرچه هستیم تنها در قبال یک تن خواذیم.
    عظیمیم چون در برابر او عبد ذلیلیم.
    ما خود بر آستان زمان بهترین دلیلیم.
    یادتان باشد ما هنوز تنها نشده ایم زیرا او را داریم و وجودش را سپاسگذاریم
    به امید آمدن حجتش.
    یا علی
  • سید مصطفی کاظمی
  • کربلا قصه ی مردان و زنانی است که بصیرتشان چراغ راهشان و
    بینش ژرف و زلالشان کشتی عبور آنها از طوفان های درون و بیرون
    است.
    .....................
    خیلی ممنون از نظر وانتقادی که کردین...سعی می کنم در انتخاب عکس یه خورده وسواس بیشتر خرج کنم
    منتظرتون هستم....
    اللهم عجل لولیک الفرج
    سلام.وب جالبی داری.ممنون که به من سر زدی.موفق باشی.
    زمین مهیا و باغ مشتاق روییدن و باغبان در انتظار برخواستن و این در فکر خدا بود.
    شدن با فکر خدابود و شدنی جز آن نبود پس آن یگانه اندیشنده اندیشید و
    اندیشه اش اشاره وار سر شار از شـیء شد.
    باغبان از خواب نیستی برخواست,
    باغ یافته را یافت و به آن یافتن,
    بانی آن شد پس او را
    باغ بان نامیدند و کارش را باغ بانی...

    برگرفته از مکتوباتی به قلم استاد فتاح از کتاب باغ بان الهی



    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی