ساعت چهلم...روز ذبح عظیم. خورشید بر فراز نی...
چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۸۶، ۱۲:۴۰ ق.ظ
بسم رب
40روز برایش نوشتم و 40 منزل را با او طی نمودم. و امروز که روز چهلم است دلم برایش تنگ شده است. خیلی درمانده شده ام. مانده ام چه بگویم دیگر. هر چه قدر هم که مینویسم باز هم جواب نمیدهد. خسته ام و دل شکسته. بعد از ظهر عاشوراست و حسین دیگر تنهای تنها شده است.ایستاده است چون کوه مقابل لشکری که مدتهاست کینه ها را در دل پرورانده اند. همان کوفیانی که به پدرش علی هم وفا نکردند و امروز تمام مردان خاندانش را کسته اند و تشنه خون او هستند. حسین تنها مانده و من نمیتوانم کاری برای او انجام دهم. حسین تنهاست و زینب او دلنگران در خیمه ایستاده و من ...چه بگویم.
40روز برایش نوشتم و 40 منزل را با او طی نمودم. و امروز که روز چهلم است دلم برایش تنگ شده است. خیلی درمانده شده ام. مانده ام چه بگویم دیگر. هر چه قدر هم که مینویسم باز هم جواب نمیدهد. خسته ام و دل شکسته. بعد از ظهر عاشوراست و حسین دیگر تنهای تنها شده است.ایستاده است چون کوه مقابل لشکری که مدتهاست کینه ها را در دل پرورانده اند. همان کوفیانی که به پدرش علی هم وفا نکردند و امروز تمام مردان خاندانش را کسته اند و تشنه خون او هستند. حسین تنها مانده و من نمیتوانم کاری برای او انجام دهم. حسین تنهاست و زینب او دلنگران در خیمه ایستاده و من ...چه بگویم.
امان از دل زینب
- ۸۶/۱۰/۱۹
دعا بفرمایید
یاعلی