نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

ساعت سی و ششم یادگار مجتبی در کربلا

چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۸۶، ۱۲:۳۶ ق.ظ
 


می خواست با عشق همسفر باشد؛ می خواست با کاروان اهل دل و نه اهل تزویر، همراه باشد. می خواست در سفر، صفا کند؛ نمی دانست چه حالی به او دست داده ولی حال معنوی خوشی به او دست داده بود . . .


کاروان را دید. آیا همان است که او می خواهد؟!


نگاهش که به قافله سالار افتاد، دیگر نفهمید چه شد؛ فقط دیگر نمی خواست از این قافله جدا شود؛ حتی اگر بدنش را قطعه قطعه کنند . . .


نمی دانم شاید مسیر لقاءالله بر او نمایان شده بود. شاید غوطه ور شدن در خون خود و در راه حضرت حق را ، تطهیر روحش دانسته بود . . .


هر چه بود پرکشیدنش به آسمان، زیبا بود. پروازی ملکوتی؛ رها شدن و . . .


و این قافله بود که او را به اوج رساند؛ قافله ای به نام شهادت

 

اصلا باک ندارد.روز عاشوراست.حالا پس از آنکه با چه اصرارى به میدان مى‏رود،بچه است،زرهى که متناسب با اندام او باشد وجود ندارد،خود مناسب با اندام او وجود ندارد،اسلحه و چکمه مناسب با اندام او وجود ندارد.لهذا نوشته‏اند همین طور رفت، عمامه‏اى به سر گذاشته بود«کانه فلقة قمر»همین قدر نوشته‏اند به قدرى این بچه زیبا بود،مثل یک پاره ماه.این جمله‏اى است که دشمن در باره او گفته است.گفت:

بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا مى‏برد

راوى گفت نگاه کردم دیدم که بند یکى از کفشهایش باز است،یادم نمى‏رود که پاى چپش هم بود.معلوم مى‏شود که چکمه پایش نبوده است.

حالا آن روح و آن معنویت چه شجاعتى به او داد،به جاى خود،نوشته‏اند که امام[کنار]در خیمه ایستاده بود.لجام اسبش به دستش بود،معلوم بود منتظر است.یکمرتبه فریادى شنید.نوشته‏اند مثل یک باز شکارى-که کسى نفهمید به چه سرعت امام پرید روى اسب-حمله کرد.مى‏دانید آن فریاد چه بود؟فریاد یا عماه،عموجان! عموجان!وقتى آقا رفت‏به بالین این نوجوان،در حدود دویست نفر دور او را گرفته بودند.امام که حرکت کرد و حمله کرد،آنها فرار کردند.یکى از دشمنان از اسب پایین آمده بود تا سر جناب قاسم را از بدن جدا کند،خود او در زیر پاى اسب رفقاى خودش پایمال شد.آن کسى که مى‏گویند در عاشورا در زیر سم اسبها پایمال شد در حالى که زنده بود،یکى از دشمنان بود نه حضرت قاسم.

حضرت خودشان را رساندند به بالین قاسم،ولى در وقتى که گرد و غبار زیاد بود و کسى نمى‏فهمید قضیه از چه قرار است.وقتى که این گرد و غبارها نشست،یک وقت دیدند که آقا به بالین قاسم نشسته است،سر قاسم را به دامن گرفته است.این جمله را از آقا شنیدند که فرمود:«یعز على عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا ینفعک‏»یعنى برادر زاده!خیلى بر عموى تو سخت است که تو بخوانى،نتواند تو را اجابت کند،یا اجابت کند و بیاید اما نتواند براى تو کارى انجام بدهد

 

  • سید مهدی

نظرات  (۹)

  • غریبه آشنا
  • همچو فرهاد کوهکنی پیشه ماست
    سنگ مکا سینه ما ناخن ما تیشه ماسات
    سلام
    ممنون از اینکه بهم سر زدی . ا÷ لود کردم. از حضور گرمت خوشحال می شم
    در ÷ناه مهدی فاطمه
    یا علی
  • غریبه آشنا
  • همچو فرهاد کوهکنی پیشه ماست
    سنگ مکا سینه ما ناخن ما تیشه ماسات
    سلام
    ممنون از اینکه بهم سر زدی . اپ لود کردم. از حضور گرمت خوشحال می شم
    در پناه مهدی فاطمه
    یا علی
  • غریبه آشنا
  • راستی داریم به ساعت سی و نهن و چهلم نزدیک می شیم التماس دعا دارم
    با سلام
    از اینکه بجای نظر مطالب وبلاگت را یاداوری می کنی ممنون
    یا حسین
  • نیلوفر (ورود با کفش های سیاه ممنوع)
  • سلام
    خوشحال شدم صدای پاتو شنیدم
    متن خوبی بود
    با تبادل لینک موافقی؟
    می خواست با عشق همسفر باشد؛ می خواست با کاروان اهل دل و نه اهل تزویر، همراه باشد. می خواست در سفر، صفا کند؛ نمی دانست چه حالی به او دست داده ولی حال معنوی خوشی به او دست داده بود . .
    ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا


    بـه لطـمه‌هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا


    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش


    بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش


    سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی


    به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی


    سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش


    به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش


    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب


    بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب


    سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل


    بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل


    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر


    بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر


    سلام من به محرم به دسـت و بـازوی قـاسم


    به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم


    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره‌ی اصـغـر


    به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره‌ی اصـغـر


    سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه


    بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه


    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـاشـقـی زهـیـرش


    بـه بـازگـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش


    سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش


    به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش


    سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب


    بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب


    سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش


    سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش
  • فدایی حیدر(یلدا)
  • نفسم مونده تو سینه
    شب تاره
    افتخاره
    آیت بر
    سر نیزه
    تعبیر
    این استخاره
    دل من
    پاره ی پاره
    شبیه
    مشک ستاره
    پیرنت مست
    اشاره
    بوی یاست رو
    بشاره
    شبی که کنج خرابه
    دیدن بابا دوباره
    جای اون سیلی
    و خاره
    یزیدی تو کاخ ناره

    حیدری رفته کناره
    پسرش شیره چناره
    عرشی که مست نظاره
    حسرت ماه شوداره
    افتاده علم نداره

    رو خاکا
    بوی اناره
    دلی که
    آهه و زاره
    صدر زینب
    استخاره
    بوترابی شده دامن
    پیش حق
    این فتخاره
    شب تاره
    دل پاره شیبه
    مشک تو امشب
    اصغرت باب و چاره
    ولی شد رباب بیچار
    شب تاره

    تعبیر
    این استخاره
    یلدا.ق.س
    14دقیقه مانده به 4غروب
    25دی1386
    سلام ارمیا جان شاید امشب آپیدم بهم سر بزن منتظر نظراتت هستم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی