Title-less
بسم رب
در وصف اویس قرنی
داشتم تذکره الاولیا رو میخوندم .چن تا چیز در وصف اویس خوندم تنم لرزید.حالا هر جند که توی بعضیاش حرف و حدیث زیاده اما شما هم بخونید و نظرتون رو بگید.البته بیشتر در مورد اولیش.در ضمن چون دوست نداشتم وبلاگم با اسم دومی نامرد کثیف بشه برا همین لقب اون رو (فاروق)آوردم.
1) روزی پیامبر از مسکن خود در بهشت خارج شد و به ایشان خطاب شد که : به دنبال که میگردی؟ و پیامبر فرمود به دنبال اویس.ندا آمد که
چنان که در دنیا او را ندیدی در این جا نیز نخواهی دید
پیامبر میفرماید او در کجاست؟
ندا میآید فی مقعد صدق
پیامبر میفرماید:او مرا میبیند؟
ندا می آید :
کسی که ما را ببیند تو را چرا نبیند
2)فاروق به اویس گفت:مرا دعا کن.اویس گفت :در هر نماز می گویم :اللهم اغفر للمومنین و المومنات.اگر شما ایمان به سلامت به گور ببرید این دعا شامل حال شما هم میشود. در غیر این صورت من دعا را ضایع نمیکنم.فاروق گفت: وصیتی کن.اویس گفت:خدا را میشناسی؟گفت بله.اویس گفت:
اگر غیر او را نشناسی برایت بهتر است
فاروق گفت::بیشتر نصیحتم کن.گفت :خداتورا میشناسد؟گفت بله.اویس گفت:
اگر دیگری تو را نشناسد برایت بهتر است.
3)فاروق به اویس گفت صبر کن تا برایت چیزی بیاورم.اویس دست در جیب کرد و دو درهم بیرون آورد و گفت این دو درهم را از راه شتربانب کسب کردم.اگر تو ضمانت میکنی که برای خرج کردن این دو درهم زنده میمانم مسئلا ای نیست.بیاور.
4)اویس میفرمود:هر که سه چیز دوست بدارد جهنم از رگ گردن به او نزدیک تر است
طعام خوش خوردن
لباس خوش پوشیدن
با توانگران نشستن
..............................................................................
- ۸۶/۰۹/۱۶
یه کامنت بذاری .
دهنت .............