Title-less
جمعه, ۹ آذر ۱۳۸۶، ۱۱:۰۲ ق.ظ
سلام
امروز صبح حول و حوش ساعت ۸.۰۵ بود که دیدم مامانم اومده بالا سرم و داد زد نمیخوای پاشی؟
من هم که همچین ترسیده بودم و ضد حال خورده بودم یه تکون به خودم دادم و آروم پا شدم و سلام کردم .دیدم موبایلم بالا سرم بوده و نزدیک ۱۲ تا میس کال داشتم. بعد از چن وقت ۲ تا اس ام اس هم داشتم.طبق معمول از صبحونه هم خبری نبئد.آخه نه اینکه مامانم معلم بوده و همیشه صبح زود از خونه میزده بیرون دیگه به این سوسول بازی ها نمیرسیده.فعلاْ حسش نیست بقیه اش رو بنویسم.فعلاْیا علی
- ۸۶/۰۹/۰۹
چن روز پیش یه کار تحقیقی داشتیم,با یکی از دوستای ارجمند اومدیم بریم سایت,آقا
نمیدونی اون تو چه خبر بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من نمیدونم تحقیق علمی واجب تره یا به روز کردن وبلاگ!!!
شما چی فک میکنین؟؟