نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

Title-less

جمعه, ۹ آذر ۱۳۸۶، ۱۱:۰۲ ق.ظ
سلام

امروز صبح حول و حوش ساعت ۸.۰۵ بود که دیدم مامانم اومده بالا سرم و داد زد نمیخوای پاشی؟

من هم که همچین ترسیده بودم و ضد حال خورده بودم یه تکون به خودم دادم و آروم پا شدم و سلام کردم .دیدم موبایلم بالا سرم بوده و نزدیک ۱۲ تا میس کال داشتم. بعد از چن وقت ۲ تا اس ام اس هم داشتم.طبق معمول از صبحونه هم خبری نبئد.آخه نه اینکه مامانم معلم بوده و همیشه صبح زود از خونه میزده بیرون دیگه به این سوسول بازی ها نمیرسیده.فعلاْ حسش نیست بقیه اش رو بنویسم.فعلاْیا علی

  • سید مهدی

نظرات  (۸)

سلام
چن روز پیش یه کار تحقیقی داشتیم,با یکی از دوستای ارجمند اومدیم بریم سایت,آقا
نمیدونی اون تو چه خبر بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من نمیدونم تحقیق علمی واجب تره یا به روز کردن وبلاگ!!!
شما چی فک میکنین؟؟
هنوز دارم فک میکنم راجع به حرفاتون

تولدتونم مبارک
سلام.
آپم
راستی تغییرات وبتون خیلی خوب و قشنگه
سلام عزیزم سلام بچه مثبت سلام. . . .
خوبی بازم بیا عزیزم من لینکت کردم
اگه فک میکنین من میخوام جور دیگه ای وانمود کنم میتونین نخونین
در ضمن از اصل هم دور نموندم!
شما راجع به من چی فک میکنین؟؟؟؟؟
  • آشنای غریب
  • سلام مهدی دادا
    تولدت رو به عالم امکان تسلیت و به خودم تبریک میگم .
    جان داوود بیا ببینمت .
    باید التماست بکنم .
    دهنتو ................. اگه ببینمت .
    راستی این خزعبلات چیه تحویل خلق میدی .
    یه چیز دیگه . مثل اینکه یادت روفت تو این پست پشت سر من غیبت کنی . یه یادی هم از شیدای عزیزت بکنی .
    این پست باطل اعلام میشه به دو دلیل بالا .
    یاعلی
    مهدی ................
    نه ,, خواهش می کنم...چاره ای نیست..
    هزار بار آسمان را قسم دادم که دیگر به چشمان گریان من نگاه نکند.
    من از حقیقت بی پایان از تصویری بی نشان،از عشق یک آهو میترسم.
    من از روزگار سنگدل از بایدها و نبایدها میترسم،
    میترسم از آغاز هر سرنوشت و از طلوع هر زیبایی. من از روح سرگردان زندگی،
    از گریزان بودن یاران میترسم،
    از صدای پای رهگذران میترسم.
    از آنچه هستیم و هست میترسم از جاده بی انتهایی که عاقبت مرا آواره خود خواهد ساخت میترسم.
    از لحظه ها و ساعتهایی که مرا نیز همانند خودشان بی عاطفه کرد .
    میترسم از خود فراموشی دلهای پاک میترسم ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی