نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

Title-less

سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۸۶، ۱۱:۳۳ ب.ظ
بسم رب

گام اول را برداشتم

و خودم را جزیی از تو فرض نمودم

 ویا اینکه تو را از خود دانستم

دلم لرزید مانند دستانم

و دستانم چون بید میلرزیدند

آهی کشیدم و آتشی افروختم از شدت حرارت درونم

عهد بستم که دگر اینگونه نباشم

و اکنون اینگونه بودن را تجربه میکنم

 

در همین گام متوقف شدم

و خود سوختم از نبودنت

اشتباه بود تفکرم و خیالم؟ نمیدانم

خیال با تو بودن و ماندن را

 

نه فلسفه میدانم و نه جغرافیا

و تنها میفهمم اکنون فلسفه باریدن اشک را

در هوای ایری چشمان تارو بی رمقم

و اشکستانی هرچند کوچک

در کویر غربت و پهناور تنهاییم

که تنها مرهمی است

بر زخم های کاری بی تو بودن

  • سید مهدی

نظرات  (۵)

  • آشنای غریب
  • سلام سید
    قصه چیه دیگه اونقدر کارت راه افتاده که دیگه کامنتهای منم تایید نمیکنی ؟ سراغ احوال منم از این و اون میگیری ؟
    اگه دستم بهت برسه دهنتو ...............
    ببینمت !!!!!!!!!!!!!!
    سلام ...
    خوبین؟؟
    قشنگ بود ... یه چیز میگم ناراحت نشین... خوب؟؟!!!!
    یه بنده خدایی الان داره به من میگه وبلاگتون خیلی غمناکه البته منظورش قالب وبلاگه...
    دعا یادتون نره هاااااااا....
    همین...
    با آنکه تورا گرم کند سرد مباش با آنکه تورا دوا دهد درد مباش چیزی در جهان به ز جوانمردی نیست رسوای زمانه باش و نامرد مباش
    سلام ...
    روزتون بخیر ...
    من آپم...خوشحال میشم تشریف بیارین...
  • آشنای غریب
  • سلام
    چند وقته نیستی ؟
    یه سری به ما فقیر فقرا بزن دادا .
    هماهنگ کن ببینمت .
    نکنه کشتنت ..........؟!!!!!!!!!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی