نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

Title-less

چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۸۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ

 

هو

سلام

خوبید؟

یه مدت بود که بدجوری تو گل گیرکرده بودم.یه سری مشکلات برام پیش اومده بود.درست از زمانی که رفتم مشهد.بگذریم از اتفاقات اونجا.اما یه سری مشکلات شخصی هم به اونا اضافه شد.خیلی فکر کردم.فکرم خیلی مشغول اون شده بود.تا حالا این طوری نشده بودم.حیف که نمیتونم بنویسم((میدونم چند وقت دیگه هم که این دفتر رو میخونم همش یادم رفته.البته امیدوارم))از خودم بدم اومده بود.به هر حال باید باهاش کنار می اومدم.یه جور عذاب وجدان داشت اذیتم میکرد.کاش هیچ وقت به روی خودم نمی آوردم.

سعی میکردم که فراموش کنم اما نمی شد

شاید فقط چن نفر میدونستن موضو چیه.خیلی کمکم کردن.اما…

اما هنوز مقدار زیادی از این مشکلات مونده.مقداری از خاطرات. مقداری از یاد اونا و…

دیشب دو نفری که از ماجرا مطلع بودن بهم زنگ زدن.خیلی تصادفی

اول به دروغ گفتم که همه چی تموم شده اما نتونستم پنهان کنم

یکیشون اومد دم خونمون تا 1نیمه شب با هم بودیم کلی صحبت کردیم.تا حالا خودم رو این قدر حقیر ندیده بودم.

راستی یه خبر خوب:نوک مدادم تموم شد.دیگه نمیتونم بنویسم.پس تا بعد

 

  • سید مهدی

نظرات  (۱)

سلام خوفی شلامتی؟
وبلاگتم خیلی خوفه خشنگه
به منم سز بزن
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی