نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

۳۹ مطلب در مرداد ۱۳۸۶ ثبت شده است

۱۶
مرداد

 

  یکشب بیا و  قصه ی عشقم مرور کن 

در برگ برگ دفتر شعرم ظهور کن   

اشکی بریز بر دل از دست رفته ام  

از شام بی ستاره ی عمرم عبور کن 

  • سید مهدی
۱۶
مرداد

شصت پا در دهان صفایی داشت

  • سید مهدی
۱۵
مرداد

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت

باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود

من سرگسته هم از اهل سلامت بودم

دام راهم شکن طره هندوی تو بود

به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر

کز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود

 

 

  • سید مهدی
۱۵
مرداد

بسم رب

روزای سختی نمیمونه همونطر که روزای خوبی و خوشی موندگار نیست

الآن چند وقته که با هر کی که حرف میزنم یه جورایی مشکلاتی داره و این جاست که میبینم میشه به زندگی امیدوار بود. اما به چه قیمتی  نمیدونم

یه مدته که یه جا نشستم و فقط و فقط کتاب و روزنامه میخونم و مینویسم. هر چی که بشه. وقتی که مطالعه میکنم  میبینم که چه قدر عقبم و خیلی چیزا رو نمیدونستم. الآن دارم از امیر المومنین میخونم و یادداشت میکنم.

راستش تمام نوشته هام رو چمع کردم و احتمالاً بسوزونمشون یا پارشون کنم. دیشب که اینکار رو میکردم و بعضی هاشون رو نگاه میکردم خیلی بهم ریختم. تاریخی که پای اونها خورده بود برام جالب بود. چه قدر زود میگذره. یاد یه شعر از حافظ افتادم

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند ....

زود برداشت نکنید که تمام مشکلاتم حل شده و دلم خوش شده  و خوشی زده زیر دلم .نه! اما تا کی بنالم . وقتی کسی نتونه کمکم کنه و باید خودم جور همشون رو بکشم  چه دلیلی داره که این قدر به روی خودم بیارم و بنالم و ....

بازم میریزم تو خودم و خودم رو الکی خوش نشون میدم. این جوری بهتره مگه نه؟

راستش از الآن میتونم نظرات بعضی ها رو حدس بزنم و بدونم چی میگن. اما اونطور نیست به خدا.

 

 

 

  • سید مهدی
۱۵
مرداد
سلام

میخواستم در مورد شعر پایین توضیح بدم تا کسی بد برداشت نکنه

اما حسش نیست

بی خیال

 

  • سید مهدی
۱۴
مرداد

 

 

هر کس بد ما به خلق گوید

 

ما چهرۀ دل نمی خراشیم

 

ما خوبی او به خلق گوییم

 

تا هر دو دروغ گفته باشیم

  • سید مهدی
۱۳
مرداد

اشکستان

 

چشمها را باید شست؟

چشمه ها را باید کشت

کور میباید گشت

همه رنج من از چشمان است

کز ی دیدارش روز ها می گردد و

شب تا به سحر میگرید

  • سید مهدی
۱۳
مرداد

ashkestan

 

اشکستان

  • سید مهدی
۱۲
مرداد
  • سید مهدی
۰۹
مرداد

چه سرنوشت تلخ وغم انگیزی که کرم کوچک ابریشم

تمام عمربه دور خود تار می تنید و فکر پریدن بود

................................

یکسال پیش شروع کردم به نوشتن این وبلاگ. درست یکسال که به دلایل مختلف و به مناسبت های مختلف مینویسم اما هیچ کدوم جای اون چیزایی رو که آدم رو کاغذ مینویسه نمیگیره . نمیخوام بگم اون چیزایی که مینوشتم حرف دلم نبود و نمیخوام بگم حرف دلم بود.اما هر چه قدر هم که آزاد باشی تو نوشتن اما محدودیت داری خلاصه میگم : وقتی شروع کردم که اینجا بنویسم تصمیم داشتم حرفای خودم رو بنویسم و تمام مطالب از خودم باشه اما نشد. هر چند که اکثر نوشته ها از خودمه

تصمیم نگرفتم که بازم اینجا بنویسم . فعلاً جای دیگه مینویسم تا بعد تصمیم بگیرم.هر کی خواست میتونه پیدا کنه. زیاد سخت نیست.دیروز روز مزخرفی برام بود. الآن هم اصلاً رو به راه نیستم. حتی نتونستم رو کاغذ بنویسم. دیشب اولین شبی بود تو این چند سال که قبل از ساعت 1-12 خوابیدم  نفسم بالا نمی اومد.  نه میخوام حرفی بزنم نه چیزی بنویسم. فعلاً به آرامش نیاز دارم. میخوام فقط کتاب بخونم

برام دعا کنید.

دعا کنید که کم نیارم. دعا کنید که بتونم بر گردم و نجات پیدا کنم

تولد وبلاگم رو هم ...........

 

من رفتم

  • سید مهدی