ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی
در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی
ای العطش، ترانه ی قبل از ولادتت
مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی
ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی
در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی
ای العطش، ترانه ی قبل از ولادتت
مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی
شقایق سر بر آورد از بر خاک
فشاند عطر بهر در بر خاک
به ناگه تند بادی پرپرش کرد
نشد عمر شقایق باور خاک
دقایق پیش به طور ناگهانی خبری شنیدم که شوکه شدم وباورش برام سخت بود.اصلا باورم نمیشد. خبر این بود:
مهدی پرویز ، شب گذشته پس از آخرین سجده ی نماز، در آغاز بیست و هشتمین تابستان عمرش،به بهارستان لطف ایزدی عروج کرد.
یعنی مهدی پرویز دوست خوبم که چند سالی باهاش توی یه کلاس بودیم و توی یه اطاق زندگی میکردیم رفت؟چه زود پر کشید.چه زود ترکمون کرد.چه روزهایی که کنار هم بودیم و برامون شعر میخوند.چه خاطراتی...
هیچ وقت دیوار اون پستو رو فراموش نمیکنم که توی تاریکی میرفت اونجا می نشست و شعر مینوشت و گریه میکرد.یعنی واقعاْ مهدی پرویز رفت؟؟؟

همـــه هســتند ،همـــــه دور مــــزارم، آرام
مـــــادر وهمســــــر وفــــرزند کنارم، آرام
من ام آن آهوی وحشی ، منم آن شوق گریز
کــــه اجـــل بی خبر آمـــد به شکارم، آرام
یــــا همـــــان آینه ی نیمه مکدر کـــه شبی
قطـــره ای اشک فرو شست غبــارم، آرام
وقت آن است که چــــونان پر قویی در باد
مهربــان! دست خـــدایت بســـــپارم، آرام
دختــــرم ! فرصت ابری پدر هم طی شد
ونــشد در بغلت سیـــــر ببـــــــارم، آرام
******
زندگی آمـــــد وچشمک زد و رفتند همه
مـــادر وهمسر ومــــــردم زکنارم، آرام
در بهشتم، همه جـا عطر خدا هست ولی
به خــدا بی تو در این بـــــاغ ندارم آرام
پ ن:
۲) و اینجا
نور عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
لینک مفید
و هیچ کس نپرسید چرا قالب وبلاگ عوض شده است
و من هم از هر که پرسیدم جوابی نداشت.
حتی از آقای بلاگفا.
پ ن:
حالت تهوع میگیرم از این همه اخبار بی ربط و پرت و پلا و تکراری.هیچ چیز جدیدی به چشم نمیخورد که توجهم را جلب کند.واقعاً یعنی در این مملکت خبری نیست؟؟؟؟
به وبلاگ جوانفکر همکه میروم فقط دفاع از مشایی را میبینم که با عنوان سرباز ک.چک ولایت نوشته شده و ارزش پاسخ گویی هم ندارد چرا که نظرات را یک خط در میون تایید میکنن.
وبلاگ استاد هم که خیلی وقته آپ نشده و دلم هم براش تنگ شده ولی روم نمیشه بهش زنگ بزنم.
جناب شیدا هم دیر به دیر آپ میکنه.
این بلاگفا هم که یکباره قالب ما را به فضا فرستاد و به طور ناگهانی دیدم که قالبم عوض شده.فکر کنم به خاطر روز شمار فرار آقا زاده باشه...
دوستان هم که کم لطف شدند و دیگر سری به ما نمیزنند. روز مرد هم که گذشت و دریغ از یک تبریک.
اصلا هیچی
خدا صبرم بده
برای دوستی دیشب اس ام اس زدم و وفات عمه سادات را به این مضمون تسلیت گفتم:
خیزران کی ضربه بر لب میزند؟
هیزم است آتش به زینب میزند
سلام علی قلب الزینب الصبور
وفات ام المصائب بی بی زینب کبری (س) تسلیت.
دقایقی بعد این گونه پاسخ داد:
شهادت.
ام المصائب اگر نبود! کربلا در کربلا...
پرستار امام عصرش...قافله سالار شام...
و عتاب کرد: راویان لحن حیدری و وفات؟؟؟؟؟
شرمنده شدم.شهادت عمه سادات تسلیت
