تنها توی یه شهر دیگه
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۸۶، ۰۹:۳۵ ق.ظ

الان توی یه شهر دیگه هستم
تنهای تنها اما تنهای تنها هم نه
چون خدا هم این جا هست
دارم یواش یواش پیداش میکنم
همون گمشده این همه سالها رو میگم
خدا رو شکر میکنم که من رو به خودم آورد و به حال خودم نذاشت
اینجا باید از خیلی چیزا فرار کرد و به خیلی چیزا رو اورد
اما هیچی مثل خلوت کردن توی ... نمیشه
امشب خدای قلب من از جنس دیگری است
از جنس نور
از جنس آب
از جنس ابر های با شکوه
- ۸۶/۰۶/۱۲
عکسای قشنگی توی وبلاگتون گذاشتین
خیلی حال کردم