Title-less
بسم رب
سلام
از تمامی دوستانی که لطف کردن و این چن روز نظر گذاشتن و نذاشتن وبلاگ خاک بخوره ممنونم
راستش چن وقتیه که ار تهران رفتم بیرون و فعلاْ قصد برگشت ندارم
اینجایی هم که رفتم از اینترنت و این جنگولک بازیا خبری نیست
برا همین مجبورم برا آپ کردن برم شهر و یه کافی نت گیر بیارم تا اونجا آپ کنم
در ضمن معلوم میشه که زیاد هم نمیتونم بنویسم
البته زیاد مینویسم تو کاغذ اما همشون رو نمیتونم آپ کنم
....................
این متن رو تو لیلة الرغائب نوشتم. البته این بعضی تیکه هاش
شب آرزوهاست شبی بسیار بزرگ که اندازه ای برای آن در تصورم نیست و نخواهد بود
شبی که در آن خدا میبخشد و میبخشد.شبی که در آن باید بخواهی تا ببخشد و میبخشد بدون آنکه بخواهی تا ببخشد
امشب شب تحویل است و شبی است که باید در آن بگویی
حوآل حالنا الی احسن الحال
خدای من
احسن الحال را نمیدانم چیست اما میخواهم احسن الحال من آنچه باشد که تو میخواهی نه آنکه من میخواهم و تو نمیخواهی
................................
راستش زیاد حال تایپ کردن ندارم
..........................
- ۸۶/۰۴/۳۰