مانده ام چه بگویم از حسین.
از کدام ویزگیش بگویم؟
صبرش یا مهربانیش؟
کسی چه میداند که چرا این راه را اینگونه پیمود تا به کربلا برسد؟ در این مسیر طولانی به دنبال کیست؟ به دنبال کدامین یارش میگردد؟
خبر ها به او میرسد و او لحظه به لحظه از مکه دور تر میشود و به میقاتش نزدیک. در راه رقیه است که بر دوش عمویش سوار است و طولی نخواهد کشید که راس عمو را...
سخت است سخن از مصائب به میان آوردن.کاش کسی پیدا میشد و مینوشت. شاید از ادب در کربلابگویم و از...
منزل اول حوالی شهر مکه.جایی به نام تنعیم
نمیدانم این چه سفری است که حاجیانش همه به میقات برگشته اند.مسجد تنعیم را میگویم.شاید این جا نیز باید با قدم های حسین متبرک میشد.شاید کاروانیان ندانند که نباید دیگر منتظر مسلم وهانی باشند . اما حسین میداند و داغدار است.هر چه باشد امام است و ولی خدا.صبر میکند بر این مصیبت بزرگ و وفا داری میکند در قبال فرزندان مسلم. نگاه ها به حسین است و حسین نگران این قافله.نگران قافله سالار آن بعد از خودش و نگران زینب.