نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۰
فروردين
" حــــال مـــن خـــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام ...
دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـــتنگی هـــایم گم شــوم!
آمـوختــه ام،
که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش" زندگیست "
آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .
راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ...
" حــــال مـــن خـــــــوب اســت " ...خــــــوبِ خــــوب!!
  • سید مهدی
۰۹
فروردين

به امید روشنی سوختیم و غافل ماندیم

 از خاکستری که دیگران را از وسوسه روشنایی خواهد انداخت .

 اکنون آیا دلی برای سوختن و

 روحی برای روشن نمودن سراغ دارید ؟

کاش به قدر و حد همان روشنای سوختنمان

 قدر نهاده می شدیم و کاش قدر می نهادیم

 به سوختگانی که به خاطر روشنی دل ما سوختند .

 

خاموشم...

    مثل هر شب ...

 مثل همیشه...

 و دیواری که  میدهدم گوش ...

  هرشب...

هر روز

 بر دیوار قاب عکسی دارم

قاب عکس محبوب

که مرا می بیند

قطره اشکی که در گوشه چشمم نمی شیند

      و اتاقی بس سرد!...

    و دلی پر. از درد

 همه ی حرفهای من و دیوار...

 آه...

     سکوتی بیش نبود در قیر شبانگاه...

  • سید مهدی
۰۸
فروردين

 

دختر آمد حیف مادر میرود

                     زینب آمد

                               حیف

کوثر میرود

 

بسم الله
مادرا من خجلم
تو ببخشا که اگر صورت من نیلی نیست
یا که رخساره حق خواهی من ضربه خور سیلی نیست
پلک سالم دارم
بازو و پهلوی من بی درد است
لیک چشمانم اگر بهر تو گریان نشود نا مرد است
شد فدک باغ نمک بر دل پر ریش علی
مادرم شکر خدا که نخوردی به زمین پیش علی

کوچه ها غوغا بود
همه مردم نامرد
باغ دربش میسوخت
چار بلبل به ترانه مشغولبی خبر از همه جا
باغبان تنها بود
شاپرک له شده بود
غنچه یاس به زیر پا بود
باغبان تنها بود
ریسمان بر گردن
باغبان را بردند

میرسیدم به نوایی ای کاش
میشدم کهنه نخی ناقابل
میرسیدم به وصال
یا به نعلین علی
یا بر آن چادر کهنه که تو را بود به سر
مادر خاکی من
کاش خاکی بودم
میشدم مهر نماز
به عروج شب پیشانی تو میرفتم
واندر آن خلوت دور از اغیار
سجده ام را به تو میبخشیدم.

*کاش
شب رقص جنون شهدا در فکه
شال سبزی یه کمر
ذکر قدوسی یا فاطمه بر پیشانی
مصحفی کوچک در جیب لباس خاکی
که اگر تیر به قلبم میخورد
پیش از آن قاری قرآن می شد

*کاش

 بسان همه سادات بسیجی که به خاک افتادند
زائر آن قد بی مرقد تو می گشتم
گر اجازه به سخن میدادی
با صدایی لرزان جمله ای میگفتم
"مادرم قبرت کو"

  • سید مهدی
۰۸
فروردين

 کاش دروغ باشد...

 

  • سید مهدی
۰۷
فروردين
شیشه پنجره را باران شست؟؟؟؟

این روزهــــــــا میگذرد؛ اما «مــــن».. از این روزهـــــــا نمیگــــذرم!

چه قدر سخت است... قلبم درد گرفته است و نفسم به شماره افتاده است

نمیگذرم

 ------------------------------

ببین حال پریشانم

حسین جانم حسین جانم

  • سید مهدی
۰۶
فروردين
خدایا
آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند !
مرا در آغوش خود بگیر
دلم آرامشِ خدایی می خواهد ...
  • سید مهدی
۰۴
فروردين
بسم الله الرحمن الرحیم

یا مقلب القلوب

ثبت قلوبنا علی دینک

وعلی محبتک

یا مقلب القلوب

ثبت قلوبنا علی محبت محمد و آل محمد

ثبت قلوبنا علی محبت الحسین

و علی...

 

 

  • سید مهدی