نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

۲۹ مطلب در آذر ۱۳۸۶ ثبت شده است

۲۲
آذر

اکنون هنگام آن است که در قافله امام، صف اصحاب عاشورایی از فرصت طلبان ابن الوقت و باد گرایان جدا شود. برای آنان که دل به امام نسپرده اند، این وادی، عرصه بی فردایی دهشتی طاقت فرساست. اما برای اصحاب عاشورایی امام عشق ... آنان در کوی دوست منزل گرفته اند و اینچنین، از زمان و مکان و جبر و اختیار گذشته اند ... این باد نیست که بر آنان می وزد ؛ آنان هستند که بر باد می وزند .


ای دل! تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که تو را از حســـین جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن به آن باید پشت به اراده حق نهاد؟ ای دل! نیک بنگر تا قلاده دنیا را بر گردنشان ببینی و سر رشته قلاده را، که دست شیطان است. آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می روند، غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند می فریبد .


ســالار شـــهیدان : 


خداوندا، چه دارد آن کس که تو را ندارد؟

 و چه ندارد آن کس که تو را دارد .

 


چـرا رنـگ از رخ زهـــرا پریـده


مگر امشب هلال خون دمیده


محـرم ماه اشــک و ماه خون است


 تمام دشت وصحرا لاله گون است


الهی آسمان در خون نشیند


که زیـنـب ماه مـاتـم را نبیند


متاب ای مه که از شمشیر و خنجر


شــود زیـنـب اســـیر و بــی بــرادر


متاب ای مه که عاشورا نیاید


کـنـار قـتـلگه زهـــــرا نـیـایـد


بـــرادر دعـا کـن کـه زیـنـب بـمـیـرد


نـبـاشـــد که بـعـد از تـو ماتـم بگیرد

  • سید مهدی
۲۱
آذر

چیزی نمانده است به طلوع خورشیدی دیگر.به بر افراشته شدن خورشید و ستارگان بر بلندای آسمان کبود. و به تاریکی زمین .دیگر باید زمین به انزوا برود وبر غم از دست دادن خورشید و ستارگانش به تاریکی و عزلت فرو رود. چیزی نمانده است به سرخی آسمان آبی. و دیگر باید جدا گردند ماه و خورشید از هم.این جا آخر دنیاست در نقطه ای از زمان.در برها ای که به آن محرم گویند و در لحظه ای که به آن عاشورا گویند و در مکانی که به آن کربلا...

کربلا...

چهل روز به محرم مانده و شاید چهل منزل تا ملاقات او......

آری ده روز تا عرفه و 40 روز تا عاشورا

و واعدنا موسی ثلاثین لیله

واتممناها بعشر

فتم میقات ربه اربعین لیله

...........................................................


اول ذی الحجه
لباس یاس بر تن کرد زهرا
کنار دست او بنشست مولا
محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت
غلط گفتم بلی نه یا علی گفت
 شب سالگرد ازدواجشان بود، به چشم های یکدیگر نگریستند و بعد هر دو خندیدند، زمین وآسمان هم خندید.
در انعکاس نگاه زن، دو دختر دیده می شد، یکی آرام مثل ام کلثوم و یکی صبور مثل زینب.
و در تلالو نور چشمان مرد هم دو پسر، یکی غریب مثل حسن و یکی شهید مثل... حسین.
نمی دانم چرا به نام  حسین که رسیدند ، باز به یکدیگر نگریستند و بعد اشک مهمان چشم هایشان شد...
 زمین و آسمان هم گریست...

  • سید مهدی
۱۹
آذر
برای ضامن آهو

این پست فقط متعلق به امام رضاست

یاامام رضا دلم برای بوی عطری که توی حرمت می پیچه تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای آبهای زلال حوض های حرمت تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای حیاط زیبا وشلوغ حرمت تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای دعای کمیل وندبه حرمت تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای اشک های چشمانم با نگاه به ضریح نورانی ات تنگ شده


 

یا امام رضا دلم برای نمازهای زیارت حرمت تنگ شده


 

یا امام رضا دلم برای نوای اذانی که درحرمت می پیچه وهرعاقلی رامست وخمارمی کند تنگ شده

خیلی دلم تنگ شده برای امام رضا

خیلی ...................................................

 
این همه آدم میان. پس چرا نمیذاری من بیام؟

فقط باید خواب حرمت رو ببینم؟

  • سید مهدی
۱۶
آذر

بسم رب

 

در وصف اویس قرنی

 

داشتم تذکره الاولیا رو میخوندم .چن تا چیز در وصف اویس خوندم  تنم لرزید.حالا هر جند که توی بعضیاش حرف و حدیث زیاده اما شما هم بخونید و نظرتون رو بگید.البته بیشتر در مورد اولیش.در ضمن چون دوست نداشتم وبلاگم با اسم دومی نامرد کثیف بشه برا همین لقب اون رو (فاروق)آوردم.

1) روزی پیامبر از مسکن خود در بهشت خارج شد و به ایشان خطاب شد که : به دنبال که میگردی؟ و پیامبر فرمود به دنبال اویس.ندا آمد که

چنان که در دنیا او را ندیدی در این جا نیز نخواهی دید

پیامبر میفرماید او در کجاست؟

ندا میآید فی مقعد صدق

پیامبر میفرماید:او مرا میبیند؟

ندا می آید :

کسی که ما را ببیند تو را چرا نبیند

 

2)فاروق به اویس گفت:مرا دعا کن.اویس گفت :در هر نماز می گویم :اللهم اغفر للمومنین و المومنات.اگر شما ایمان به سلامت به گور ببرید این دعا شامل حال شما هم میشود. در غیر این صورت من دعا را ضایع نمیکنم.فاروق گفت: وصیتی کن.اویس گفت:خدا را میشناسی؟گفت بله.اویس گفت:

اگر غیر او را نشناسی برایت بهتر است

فاروق گفت::بیشتر نصیحتم کن.گفت :خداتورا میشناسد؟گفت بله.اویس گفت:

 

اگر دیگری تو را نشناسد برایت بهتر است.

 

3)فاروق به اویس گفت صبر کن تا برایت چیزی بیاورم.اویس دست در جیب کرد و دو درهم بیرون آورد و گفت این دو درهم را از راه شتربانب کسب کردم.اگر تو ضمانت میکنی که برای خرج کردن این دو درهم زنده میمانم مسئلا ای نیست.بیاور.

 

4)اویس میفرمود:هر که سه چیز دوست بدارد جهنم از رگ گردن به او نزدیک تر است

طعام خوش خوردن

لباس خوش پوشیدن

با توانگران نشستن

..............................................................................

 

 

 

  • سید مهدی
۱۵
آذر

آنگاه که تنها شدی و در جست و جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی، بر من توکل نما. (نمل/79)
آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی، به من امیدوار باش. (زمر/53)
آنگاه که سر مست زندگانی دنیا و مغرور به آن شوی، به یاد قیامت باش. (فاطر/ 5)
آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی، نیتت را پاک و الهی کن. (فاطر/ 29-30)
آنگاه که دوست داری به آرزوهایت برسی، به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم. (غافر/60)
آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد، به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم. (بقره/152)
آنگاه که دوست داری با من هم سخن شوی، نماز را به یاد من بخوان. (طه/14)
آنگاه که روحت تشنه نیایش و راز و نیاز است، آهسته مرا بخوان. (اعراف/55)
آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست، به من پناه ببر. (مومنون/97)
آنگاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت، در توبه به روی تو باز است. (قصص/67)

  • سید مهدی
۱۵
آذر
 

برای ضامن آهو

این پست فقط متعلق به امام رضاست

یاامام رضا دلم برای بوی عطری که توی حرمت می پیچه تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای آبهای زلال حوض های حرمت تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای حیاط زیبا وشلوغ حرمت تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای دعای کمیل وندبه حرمت تنگ شده


 

یاامام رضا دلم برای اشک های چشمانم با نگاه به ضریح نورانی ات تنگ شده


 

یا امام رضا دلم برای نمازهای زیارت حرمت تنگ شده


 

یا امام رضا دلم برای نوای اذانی که درحرمت می پیچه وهرعاقلی رامست وخمارمی کند تنگ شده

خیلی دلم تنگ شده برای امام رضا

خیلی ...................................................

 

  • سید مهدی
۱۴
آذر

بسم الله...

.

.

.

باغچه خانه ما سیب ندارد!

اما انجیر کوچکش

می تواند برایت جذاب تر از یک سیب دندان زده باشد

که هنوز نگاه باغبان دنبالش است!....

.

.

.

  • سید مهدی
۱۳
آذر
گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواهید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.
24مهر
  • سید مهدی
۱۳
آذر
آنگاه که تنها شدی و در جست و جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی، بر من توکل نما. (نمل/79)
آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی، به من امیدوار باش. (زمر/53)
آنگاه که سر مست زندگانی دنیا و مغرور به آن شوی، به یاد قیامت باش. (فاطر/ 5)
آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی، نیتت را پاک و الهی کن. (فاطر/ 29-30)
آنگاه که دوست داری به آرزوهایت برسی، به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم. (غافر/60)
آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد، به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم. (بقره/152)
آنگاه که دوست داری با من هم سخن شوی، نماز را به یاد من بخوان. (طه/14)
آنگاه که روحت تشنه نیایش و راز و نیاز است، آهسته مرا بخوان. (اعراف/55)
آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست، به من پناه ببر. (مومنون/97)
آنگاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت، در توبه به روی تو باز است. (قصص/67)
  • سید مهدی
۱۲
آذر
بسم رب

سلام

دقیقاْ یادم نیست که چن وقته که مرتب سر نت میام.اما این رو خوب یادمه و با جراءت میتونم بگم اولین وبلاگی که هر روز بهش سر میزدم و مرتب پیگیری میکردم که کی آپ میشه وبلاگ حاج حمید بود.این رو هم بگم گاهی هم به آرشیو و حتب لینک دوستاش سر میزدم تا چیزایی رو که فکر میکردم برام نیازه و باید پیدا کنم رو از اونجا ها پیدا کنم.شاید یکی ازاولین نوشته های وبلاگم رو هم از ایشون دزدیدم(البته شاید)وهمین جا از ایشون عذر خواهی میکنم.دوست ندارم از کسی زیاد تعریف کنم اما شاید جزو معدود دفعاتی باشه که تصوری که از یه شخصی که ندیدمش دارم با واقعیتش یکی در اومده.(مثلاْ همین مهدی دهنمکی اصلاْ شبیه اون تصورم نبود)وقتی برای آخرین بار به وبلاگ حاج حمید سر زدم و دیدم که جلسه نقد وبلاگشون خیلی خوشحال شدم. با اینکه میدونستم مطالب تهاجم خالموش ایشون به شدت مورد نقد و بررسی قرار میگیره اما یه خط هم از اون رو نخوندم.البته به چن دلیل که مهمترین اونها تنبلی بود و در درجه بعدی اینکه از خوندن مطالب دنباله دار و طولانی خوشم نمیاد.

.......................

گذشته از حرف های بالا اولین باری بود که توی جلسه نقد وبلاگ شرکت میکردم.چندین بار تعریفش رو از دیگران شنیده بودم.خیلی برام جالب بود.تازه به این نکته پی بردم که وبلاگ نویس نیستم.باید برم کشکم رو بسابم.به مهدی دهنمکی هم گفتم باید یه فکری کنیم.این جوری نمیشه ادامه داد.من دارم متحول میشم.

.........................

یادم رفت یه چیزی هم هست که فقط به خود حاج حمید میگم.

.............................

در ضمن متن بالا رو همین جوری تو یه کافی نت نوشتم .برا همین فرصت نشد که درست و حسابی بشینم روش کار کنم.

 

 

  • سید مهدی