از ما عجیب نیست دعایی نمیرسد
از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد
ما تحبس الدعای مال شبهه ایم
آنجا که شبهه است عطایی نمیرسد
پر باز میکنم بپرم میخورد زمین
بال و پر شکسته به جایی نمیرسد
باید تنم پی سپر دیگری رود
با روزه های ما به نوایی نمیرسد
...
از ما عجیب نیست دعایی نمیرسد
از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد
ما تحبس الدعای مال شبهه ایم
آنجا که شبهه است عطایی نمیرسد
پر باز میکنم بپرم میخورد زمین
بال و پر شکسته به جایی نمیرسد
باید تنم پی سپر دیگری رود
با روزه های ما به نوایی نمیرسد
...
از ما عجیب نیست دعایی نمیرسد
از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد
ما تحبس الدعای مال شبهه ایم
آنجا که شبهه است عطایی نمیرسد
پر باز میکنم بپرم میخورد زمین
بال و پر شکسته به جایی نمیرسد
باید تنم پی سپر دیگری رود
با روزه های ما به نوایی نمیرسد
...
سلام بر تو ای نزدیک ترین نام به خدا!
سلام بر تو ای سفینه عشق!
مدینه را شور حضور تو پر کرده است.
شمیم لبخند پنجره ها! فضا را عطرآگین نموده و آسمان،
خیره به نورافشانی مُنزل وحی، نام زیبای تو را زمزمه می کند
و زمین چه سعادتمند، گهواره حضور تو پیدا شده است. ای رهبر عاشقان
و دلدادگان، میلادت گرامی و پاینده باد
میلاد کریم اهل بیت میارک باد
حسن غریب مادره
از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد
ما تحبس الدعای مال شبهه ایم
آنجا که شبهه است عطایی نمیرسد
پر باز میکنم بپرم میخورد زمین
بال و پر شکسته به جایی نمیرسد
باید تنم پی سپر دیگری رود
با روزه های ما به نوایی نمیرسد
...
جنید را از این سخن خبر دادند.گفت:شبلی کودکی میکند،که اگر مرا مخیر کنند،من اختیار نکنم،گویم بنده را به اختیار چه کار؟هر جا که فرستی بروم و هرجا که بداری بباشم.مرا اختیار آن باشد که تو خواهی
ادامه مطلب ربطی به این مطلب نداره
همین جوری گذاشتمش...
امام موسی کاظم (ع) می فرمایند :
اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ.
مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.
.بزرگی را از اکابر که در ثروت قارون زمان خود بود اجل ....
ارباب نوکرشو از خونه انداخت بیرون
گفت برو گم شو دیگه
نوکره رفت توی خیابون یه کاری کرد ریختن رو سرش کتکش زدن
خبر رسید به صاحبش
گفتن بدو دارن نوکرتو فلان جا میزنن
دوید ، دست پاچه دوید ، با همون لباس معمولی دوید تو کوچه
همه به احترامش کنار رفتن
دست این نوکره رو گرفت بلند کرد
لباساشو تکون داد گرد و غبار رو از رو صورتش پاک کرد
یه وقت دید غلامه داره گریه می کنه
دست گذاشت زیر چونه غلامه بهش گفت : چته ؟ چرا گریه می کنی ؟
غلامه در آمد گفت :
مگه نگفتی برو گم شو نمی خوام ببینمت ؟
یه وقت دیدن اربابه سرشو انداخت پائین و گفت :
آخه چیکار کنم ؟
تو هر کاری کنی به پای من تموم میشه
تو هر جا بری به اسم من می شناسنت
هر جا بری . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
راستی!
ما رو به اسم کی می شناسن ؟