نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

۲۸ مطلب در مهر ۱۳۸۶ ثبت شده است

۰۵
مهر

از ما عجیب نیست دعایی نمیرسد

از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد

ما تحبس الدعای مال شبهه ایم

آنجا که شبهه است عطایی نمیرسد

پر باز میکنم بپرم میخورد زمین

بال و پر شکسته به جایی نمیرسد

باید تنم پی سپر دیگری رود

با روزه های ما به نوایی نمیرسد

...

 

  • سید مهدی
۰۵
مهر

از ما عجیب نیست دعایی نمیرسد

از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد

ما تحبس الدعای مال شبهه ایم

آنجا که شبهه است عطایی نمیرسد

پر باز میکنم بپرم میخورد زمین

بال و پر شکسته به جایی نمیرسد

باید تنم پی سپر دیگری رود

با روزه های ما به نوایی نمیرسد

...

 

  • سید مهدی
۰۴
مهر

 

سلام بر تو ای نزدیک ترین نام به خدا!

 سلام بر تو ای سفینه عشق!

 مدینه را شور حضور تو پر کرده است.

 شمیم لبخند پنجره ها! فضا را عطرآگین نموده و آسمان،

 خیره به نورافشانی مُنزل وحی، نام زیبای تو را زمزمه می کند

و زمین چه سعادتمند، گهواره حضور تو پیدا شده است. ای رهبر عاشقان

 و دلدادگان،   میلادت گرامی و پاینده باد

میلاد کریم اهل بیت میارک باد

 

حسن غریب مادره

  • سید مهدی
۰۴
مهر
از ما عجیب نیست دعایی نمیرسد

از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد

ما تحبس الدعای مال شبهه ایم

آنجا که شبهه است عطایی نمیرسد

پر باز میکنم بپرم میخورد زمین

بال و پر شکسته به جایی نمیرسد

باید تنم پی سپر دیگری رود

با روزه های ما به نوایی نمیرسد

...

 

  • سید مهدی
۰۳
مهر
نقل است که شبلی گفت:اگر حق تعالی مرا به قیامت مخیر کند میان بهشت و دوزخ،من دوزخ اختیار کنم،از آنکه بهشت مراد من است و دوزخ مراد دوست.هرکه اختیار خود بر اختیار دوست بگزیند نشان محبت نباشد.

جنید را از این سخن خبر دادند.گفت:شبلی کودکی میکند،که اگر مرا مخیر کنند،من اختیار نکنم،گویم بنده را به اختیار چه کار؟هر جا که فرستی بروم و هرجا که بداری بباشم.مرا اختیار آن باشد که تو خواهی

ادامه مطلب ربطی به این مطلب نداره

همین جوری گذاشتمش...

  • سید مهدی
۰۲
مهر

امام موسی کاظم (ع) می فرمایند :

اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ.

مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.

 

.بزرگی را از اکابر که در ثروت قارون زمان خود بود اجل ....

  • سید مهدی
۰۲
مهر

دریای بزرگ،

یا گودال کوچک آب؛

فرقی نمی کند،

زلال که باشی،

آسمان در توست...

  • سید مهدی
۰۱
مهر

ارباب نوکرشو از خونه انداخت بیرون

گفت برو گم شو دیگه

نوکره رفت توی خیابون یه کاری کرد ریختن رو سرش کتکش زدن

خبر رسید به صاحبش

گفتن بدو دارن نوکرتو فلان جا میزنن

دوید ، دست پاچه دوید ، با همون لباس معمولی دوید تو کوچه 

همه به احترامش کنار رفتن

دست این نوکره رو گرفت بلند کرد

لباساشو تکون داد گرد و غبار رو از رو صورتش پاک کرد

یه وقت دید غلامه داره گریه می کنه

دست گذاشت زیر چونه غلامه بهش گفت : چته ؟ چرا گریه می کنی ؟

غلامه در آمد گفت :

مگه نگفتی برو گم شو نمی خوام ببینمت ؟

یه وقت دیدن اربابه سرشو انداخت پائین و گفت :

آخه چیکار کنم ؟

تو هر کاری کنی به پای من تموم میشه

تو هر جا بری به اسم من می شناسنت

هر جا بری .  . . . . .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

راستی! 

ما رو به اسم کی می شناسن ؟

[dont-do-it.jpg]

 

  • سید مهدی