نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

۲۳ مطلب در خرداد ۱۳۸۶ ثبت شده است

۲۱
خرداد
اینجا ته دنیاست

چشمات چرا اینطوری خمار شده و آروم ! ولی فایده نداره وقتی اینطوری نیستی باید مهربون باشی.
می گم (تقریبا جیغ می زنم) وای! چقدر خوبه که هرچی دلم می خواد می تونم بگم الان.( می فهمم چطوری من رو داره می بینه، تماشای یه آدم مست مثل اینه که از پشت شیشه دنیای یه نفر دیگه رو نگاه کنی ولی تو راهت ندن. دور می بینیش خیلی دور.)
- خوب بگو
- هان؟؟؟؟؟؟؟؟ تکون می دم سرم رو.
- بگو هرچی می خوای
هــــــــــــــــــــــــی!!! نگاه کن چه با دقت داره گوش می ده!
می خندم.دوبار سه بار! مقطع. کشدار.از زیر چشم نگاش می کنم و می گم چرا.خیلی خیلی آروم. اول فقط نگام می کنه فکر می کنه دنباله داره حرفم. هیچی نمی گه منتظر. باز می گم چرا؟ می خندم یه قهقهه چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ به تدریج هر کلمه ای کشدار تر می شه.
می ترسه انگار. نگاهش اینطوریه. چشام برق می زنه خودم می فهمم. خوشم میاد که کم میاره اگه شده حتی برای یه لحظه !
نگو چرا. نه. چرا خیلی کلیه خیلی زیاده هیچ وقت نگو. باز می خندم.
می گم: چرا؟ چی شد؟چرا بودی؟ چرا یه دفعه ناپدید شدی؟ چرا دوباره می خوای باشی؟. این کلمه های آخر رو تقریبا ناله می کنم. هرکدوم رو با یه نت خاصی می گم.
باز همون طوری نگام می کنه. عین این هشیار ها. انگار شروع می کنه به گفتن یه چیزایی. گوش نمی دم. نمی خوام. منطقشو داره می بافه. حوصله ندارم. به تاب بازی های سرم متوجه می شم. سرم از اینور میره اون ور. دلم می خواد بگیرمش تو دستم. آروم از بالا که میفته پایین دستام رو حایلش میکنم. وقتی گرفتمش حرکت تبدیل به یک ژست می شه.چلیک. یه عکس. حالا که سرم افتاده پایین چشم می دوزم به ذغال های منقل. نارنجی و خاکستری. چه شبیه سیگارمه.
خم می شم که خاموشش کنم گوشه منقل. دستمو می گیره که نیفتم. نمی افتم نترس خودمو دارم بابا!

  • سید مهدی
۲۱
خرداد
من بدهکارم
جبیب هایم خالی ست
کفش هایم کهنه چشمم کور
من عجب دنده ی نرمی دارم
من پول هایم را وقتی می گیرم
که فاتحه اش را خوانده باشد زن من
سر گلدسته ی برج
جیب من جای گره خوردن هیچ است شپش
هر کجا هستم باشم
خانه ای می خواهم
اجاره می خواهم
اجاره، رهن، کرایه
همه اش مال من است
چه اهمیت دارد که اجاره بالاست
صاحبان خانه چه خبر از ته جیبم دارند
پول را باید جست
وام گه باید جست
وام باید که گرفت
خانه ای نقلی ساخت
زیر قرض باید رفت
با همه اهل و عیال
نان خشک باید خورد
مگر این اشکنه ها چه کم از دیزی سنگی دارد؟
بهتر آن است که قانع باشیم
و نگوییم که پول و پله لازم داریم
حرف دیگر کافیست
خانه در یک قدمی است
و طلبکار آنجاست
کفش را باید کند
پول را باید جست ....
  • سید مهدی
۲۰
خرداد

پرسیدی:

بعد از شهدا چه کرده ایم ؟

جوابت دادم :

هیچ

از حرمت آلاله نوشتیم

در حالی که

پای مان روی لاله ها بود

  • سید مهدی
۱۹
خرداد

علی اکبر ناطق نوری در جمع جامعه اسلامی مهندسین اصفهان

توضیح: این گزارش در روزنامه هم میهن در تاریخ ۱۶خرداد۱۳۸۶ منتشر شد.

 

آغاز: علی اکبر ناطق نوری «مرد همیشه تاثیرگذار در جناح راست» هنوز خاطره تلخ ناهماهنگی ها در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که موجب کناره گیری او از این شورا شده را فراموش نکرده است و هنوز هم از راست های جوان دلخوری هایی دارد و می گوید«ریش هایم را رنگ می کنم تا دیگر به من نگویند ریش سفید» .

رقیب سید محمدخاتمی که برخی تحلیلگران هنوز هم معتقدند که  نقش او از باب برخی شعارهایی نسبت داده شده به او در پیروزی اصلاح طلبان  چندان کمرنگ نیست،امروز به صراحت اعلام می کند که«من سیاسی نیستم و دیگر تکلیفی برای خود برای حضور در عرصه سیاست نمی بینم»، اما ناطق نوری هیچگاه دست از امر به معروف و نهی از منکر بر نمی دارد حتی اگر به او بگویند«آشیخ، خفه» او ساکت نمی نشیند، او اینک خود را نه ریش سفید می داند و نه یک فرد سیاسی بلکه خود را فردی مسلمان می بیند که وظیفه دارد که «رایحه خوش خدمت» را امر به معروف کند و بگوید«در انتخابات پیش رو محکوم به شکست هستند» و احمدی نژاد را نیز نهی از منکر کند و به او بگوید« اینکه می گویند تا می خواهیم با مفسد اقتصادی برخورد کنیم سر و صدا در می آید، به نظر من این حرف بی ربطی است».

حجت السلام ناطق نوری در سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در جمع اعضای جامعه اسلامی مهندسین اصفهان بعد از چندی سکوت، لب به انتقاد و البته به تعبیر خویش امر به معروف و نهی از منکر گشود و اصولگرایان را به وحدت توصیه کرد و از کسانی که جدای از جمع احساس تکلیف شرعی می کنند انتقاد کرد و از سوی دیگر از دولت و مجلس خواست که توپ را به زمین یکدیگر نیندازند.

عزت ها و ذلت ها


علی اکبر ناطق نوری در ابتدا با استناد به سه دسته از آیات قرآن به عزت ها و ذلت ها و این که افراد به چه دلیل ذلیل یا عزیز می شوند پرداخت و البته به کسانی اشاره کرد که «خودشان را عزیز بی جهت می کنند»، شیخ محافطه کاران، در ابتدا هرچند اندکی مبهم حرف زد اما زمانی که نوبت به پرسش و پاسخ رسید به کسانی که خودشان را بی جهت عزیز می کنند و کسانی که با فرار از ذلت،عزیز می شوند با صراحت لهجه بیشتری اشاره کرد.
 عضو شورای مرکز جامعه روحانیت مبارز با طرح سوالاتی همچون«عزت ها و ذلت ها چگونه نصیب انسانها یا جوامع می شود؟ عامل برای عزت و یا ذلت چیست؟ خودمان هستیم خدا هست؟ او عزت می دهد؟ او ذلت می دهد یا مائیم که عامل عزت و ذلت هستیم؟یا خدا و انسان در آن شریک هستند» تلاش کرد که انسان ذلیل و عزیز را ترسیم کند.
وی گفت:«در قرآن سه دسته آیات در این رابطه داریم،یک دسته از آیات مثل "خدایا تو هر که را بخواهی عزیز می کنی، هر که را بخواهی ذلیل می کنی و دست توست"، دسته دیگر به حسب ظاهر مقابل این است مثل"هر انسانی رهین آن چیزی است که عمل می کند و در گرو اعمال خودش است و برای انسان نیست مگر آنکه خودش سعی و تلاش کند پس عزت و ذلت دست خودش است"اما دسته سوم از آیات قرآن بین دو دسته قبلی آشتی برقرار می کند مثل"خدا تغییر نمی دهد سرنوشت ملت و جمعیتی را مگر پس از آنی که خودشان تغییر کنند یا تغییر بدهند یا خدا نعمتی که به ملتی داد آن را تغییر نمی دهد مگر اینکه آن ملت خودشان تغییر کنند و این نعمت از آنها گرفته شود".»
مسئول دفتر بازرسی ویژه مقام معظم رهبری توضیح داد:«خدا استادی است نمره دهنده، ما شاگردیم،خواننده و یا نخوانده. اگر ما خوب درس بخوانیم استاد نمره خوب می دهد،اگر بد درس بخوانیم بد نمره می دهد خدا نمره را می دهد، اما چه کسی درس خواند و چه کسی درس را نخواند مائیم خدا عزت و ذلت را می دهد اما عامل عزت و ذلت خودمان هستیم».
عضو سابق شورای هماهنگی اصولگرایان تاکید کرد:«هیچ قومی بی جهت ذلیل نمی شود هیچ قومی هم بی جهت عزیز نمی شود قدیم ها وقتی کسی خیلی خودش را  لوس می کرد، می گفتند این خودش را عزیز بی جهت می کند،  در حالی که بی جهت کسی عزیز نمی شود بی جهت کسی هم ذلیل نمی شود وبه همین دلیل تاریخ معنا پیدا می کند، به همین دلیل بخش قابل توجهی از قرآن تاریخ پیشنیان است، به همین دلیل امیرالمونین در نهج البلاغه می گوید سرنوشت قبلی ها را ببینید اگر عزیز شدند ببینید چرا عزیز شدند و اگر ذلیل شدند ببینید چرا ذلیل شدند از آنها درس بگیرید».

دوخاطره از ذلتها و عزتها

ناطق نوری در ادامه به بیان دوخاطره از ذلتها و عزتهای ملت ایران پرداخت و ایران امروز را مایه افتخار هر ایرانی حتی ایرانیان لس آنجلس نشین دانست.
وی گفت:«سال 55 به حج واجب رفته بودم، با لباس دشداشه عربی در صف نماز جمعه نشسته بودم،جوانی عرب از من پرسید تو کجایی هستی و من گفتم ایرانی.تا این را گفتم او گفت: بله، بله! تو برادر یهود هستی. خدارا گواه می گیرم آنقدر تحقیر شدم که دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا به خود به درون بکشد. اما ملت مرده و ذلیل دیروز، امروز به جایی رسیده که وقتی هر کجا یک ایرانی وارد شود با عزت وارد می شود، من حتی خبر دارم ایرانیان ضد انقلاب در خارج از کشور که فرار کردند و در لس آنجلس زندگی می کنند،وقتی می شنوند که جوان های ایرانی در فن آوری و در علوم پایه و در مسائل هسته ای و در مسائل گوناگون عملی پیشرفتهای زیادی کردند و امروز دنیا نگران پیشرفتهای علمی ایران است با یک عزتی سرشان را بلند می کنند و می گویند ما ایرانی هستیم».
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز همچنین به خاطره حضور آیت الله خامنه ای در سازمان ملل اشاره می کند و آن حضور و آن سخنرانی را موجب عزت ایران دانست.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار داشت:« وقتی وارد سالن بزرگ سازمان ملل شدیم به خاطر سخنرانی آقا، جا نبود و عده زیادی ایستاده بودند. ایشان شروع کرد اول مثل خطبه های نماز جمعه یک خطبه در رابطه با جایگاه انسان در جهان بینی اسلام خواند و این سیاهان و انسانها همینطوری اشک می ریختند وآدم وقتی نگاه می کرد می فهمید که اینها می خواهد بگویند: آهان حرف دل ما را که قرنها جرات نداشتیم بزنیم اینها دارند می زنند.بخش دوم سخنرانی یا به قول من خطبه دوم حمله علیه آمریکا بود آن هم در نیویورک وسازمان ملل، این آمریکاییها جلو نشسته بودند چون با آمریکا حرف A شروع می شد و ایران هم باI  شروع می شد، ما  آن وسطها نشسته بودیم، یک طرفمان عراق بود و یک طرفمان هم اسرائیلیها. مرتب می دیدیم که آن جلو  آمریکایی ها مرتبا تکان می خوردند و کاغذ در می آوردند و یادداشت می کنند که این حکات از نظر دیپلماسی یعنی اعصابشان به هم ریخته. بالاخره تحمل نکردند و  بلند شدند و از سالن بیرون رفتندو یک نفر هم به حمایت اینها بیرون نرفت».
وی ادامه داد:«شوروی ها در این بین خیلی خوشحال بودند، وقتی آقا به آمریکاییها حمله می کرد آنها سرشان را تکان می دادند و اظهار همدردی می کردند، یک وقت آقا خط بحث را برگرداند و به شوروی به خاطر جنایتش در افغانستان حمله کردند، آنها هم سرشان را انداختند پایین، من و آقای ولایتی نشسته بودیم و آقای ولایتی گفت همینطور که حاج آقا دارد به جلو می رود مثل اینکه ته کاسه چیزی نمی ماند، همه را دارند می زنند، وقتی سخنرانی آقا تمام شد یک کف و دستی این سالن زد که خود ما هم شروع کردیم به کف زدن، حالا دست بر قضا آنجا که خطی و اینها نبود و آمریکا فیلم گرفته بود و در ایران هم این کف زدن من را نشان داده بودند».
مسئول دفتر بازرسی ویژه مقام معظم رهبری افزود:«وقتی وارد فرودگاه ایران شدیم، بعضی ها به من گفتند خیلی خوب کف زدی ها، بالاخره ناچار شدم وقتی رفتم تبریز و همه به من می گفتند فلانی عجب کف حسابی آنجا زدی ها، در تریبون نماز جمعه بگویم بابا صحبت آقا، آنقدر قوی و افتخار آفرین و عزت آفرین بود ما جلو خودمان را گرفتیم و کف زدیم، شما اگر جای ما بودید می رقصیدید!»

همه گروهها در انتخابات شرکت کنند

ناطق نوری در پایان سخنرانی خود و پیش از آغاز پرسش و پاسخ به همه گروههای سیاسی توصیه کرد که در انتخابات مجلس هشتم حضور یابند و کاندیدا معرفی کنند.
وی گفت:«در انتخابات آینده بالاخره جریانات مختلفی می آیند، همیشه هم می آیند، گروههای مختلف هم می آیند، باید هم بیایند،باید در انتخابات شرکت کنند و فعال باشند، همه گروهها با همه گرایشها باید بیایند، تنور انتخابات باید داغ شود».
عضو سابق شورای هماهنگی اصولگرایان سپس به اصولگرایان توصیه کرد:«اگر می خواهیم که موفق باشیم، عزتها و ذلتها دست خودمان است و بیخودی نمی دهند، عملکرد ما، عملکرد اصولگراها، نوع برخوردمان نوع کارمان و بعد وحدت و هماهنگی در عزت و ذلت ما اصل است، من به شما عرض کنم اگر اصولگراها متحد و متفق بشوند و در سراسر کشور و یکدل و یک جهت بشوند طبیعی است که موفق خواهند شد،اگر هر کسی آتش را برای نان خودش کشید و هر کسی جدا احساس تکلیف شرعی کند هر گروهی از اصولگراها خودشان را محور قرار دهند و بعد هم هماهنگی را اینطوری معنا کنند که ما محور، شما بیایید با ما هماهنگ شوید، نتیجه این رفتار آسیب دیدن و ضربه خوردن است».

خاتمی کاندیدا نمی شود


پس از پایان سخنرانی، ناطق نوری خود هم پرسش های حاضران را بدون کم و کاست از روی کاغذها خواند و هم به آن ها پاسخ داد، پاسخ هایی که اکثرا آنها برای حداقل طرفداران دولت تلخ و گزنده بود.
اولین سوال از شیخ محافظه کاران که روزگاری رقیب سید محمدخاتمی بوددر مورد کاندیداتوری خاتمی بود، ناطق نوری در این رابطه گفت:«به اعتقاد من آقای خاتمی کاندیدا نمی شوند، آنچه که من شنیدم این است که ایشان مسئولیت اداره جریان اصلاح طلب را در دست دارند و مدیریت می کنند، آنچه که من شنیده ام این است که آقای خاتمی بنای آمدن برای مجلس را هم  ندارند».
سوال دوم از هماهنگ کننده سابق اصولگرایان در مورد وحدت اصولگرایان بود، ناطق نوری با بیان این مطلب که«هنوز از اتحاد خبری نیست» از تشکیل جمعیت 15نفره ای جدای از هیات5نفره جبهه پیروان خط امام و رهبری برای پیگیری وحدت در بین اصولگرایان خبر داد.
وی گفت:«آنچه که من شنیده ام این است که دوستان اصولگرا جلساتی در رابطه با وحدت دارند،جبهه پیروان خط امام و رهبری هیات پنج نفره ای را انتخاب کرده اند و آنها کارهای انتخابات را تعقیب و رصد می کنند و از سوی دیگر جمع اکثریت اصولگرایان هم یک جمعیت 15 نفره ای را انتخاب کرده اند که از این 15 نفر، 9نفر فعالتر هستند و آنها هم دارند قصه را پیگیری می کنند، جلسات مختلفی را با هم داشتند که بتوانند به یک وحدتی برسند و امیدوار هم هستیم که بتوانند این کار را بکنند».

یکدستی دولت و مجلس کنونی در تاریخ انقلاب بی سابقه است

رئیس مجلس پنجم زمانی که از او در رابطه با ناهماهنگی های بین  دولت نهم و مجلس هفتم سوال پرسیده می شود در عین حالی که تاکید می کند یکدستی اینچنینی دولت و مجلس در تاریخ انقلاب اسلامی بی سابقه است، این ناهماهنگی ها را به انداختن توپ در زمین یکدیگر تعبیر می کند و به دولت و مجلس توصیه می کند قبل از آنی که بحثهایی مثل قیمت بنزین و تعیین ساعت رسمی علنی بشود در جلسات مشترک غیرعلنی به این مباحث بپردازند.
وی گفت:« در تصمیم گیری هایی که در دولت و مجلس می شود،معمولا چیز پنهانی وجود ندارد، منتها بهتر از این می شود قبل از آنی که یک نرخی اعلام شود یا در مورد مصوبه ای، نهادی یا قوه ای دیدگاه متفاوتش را نقل کند، مجلس و دولت که اکثریت از یک جریان هستند و همه اصولگرا هستند، بهتر از این می توانند با هم تعامل داشته باشند».
این عضو مجمع تشحیص مصلحت نظام تاکید می کند:«اعتقاد من این است که از بعد از پیروزی انقلاب تا الان، هیچ دوره ای در مجلس و دولت این اندازه از یک جناح و جریان نبوده اند که الان هست، هم مجلس هفتم و هم دولت نهم، همه از جریان هستند، به نظر می رسد که بهتر از این می توانند با هم تعامل داشته باشند که انعکاس بیرونی این بحثها، تقاوت دیدگاها یا توپ انداختن در زمین یکدیگر نباشد».

اختلافات عمیق بین اصولگرایان

هنگامی که علی اکبر ناطق نوری در مورد اختلافات پیش آمده از انتخابات نهم ریاست جمهوری که در شورای سوم به اوج خود رسید سوال شد و از اینکه چرا او به عنوان ریش سفید در جلوگیری از اختلاف و تفرقه بین اصولگرایان کاری نمی کند، ضمن تائید اختلافات شدید و عمیق بوجود آمده بین اصولگرایان به طوری که دیگر از او هم کاری بر نمی آید، جوابی داد که نشان داد او همچنان بر موضع خود از انتخابات ریاست جمهوری تاکنون باقی مانده، ناطق گفت:«ما باید ریشمان را رنگ کنیم تا خیالمان راحت شود!».
وی سپس علل کناره گیری اش از شورای هماهنگی اصولگرایان را تشریح کرد و اظهار داشت:«
با اینکه من در شورای هماهنگی تصولگرایان در خدمت خواهران و برادران بودم، اما در انتخابات ریاست جمهوری بالاخره یک مقداری مشکل بوجود آمد که شما هم دیدید، ناهماهنگی ها و دیدگاههای متفاوتی پیش آمد، من احساس کردم که دیگر تکلیفی ندارم، ما سیاسی نیستیم، ما تکلیفی هستیم و سیاستمان جزو تکلیفمان است، از وقتی امام آمد از روی تکلیف دنبال امام راه افتادیم، سیاست هم جزو تکلیفمان است».
عضو سابق شورای هماهنگی اصولگرایان ادامه داد:«وجود من، با این شرایطی که پیش آمده بود آن اثر لازم ریش سفیدی را وجود من نخواهد داشت، شاید هم عیب از من است، یک روایت سربسته و بسیار زیبایی از امام صادق (ع) می خوانم که به درد خیلی جاها می خورد"خداوند همه کارهای مومن را در اختیار خودش می گذارد اما یک کار حق ندارد بکند و آن این است که حق ندارد خودش را تحقیر کند و خودش را ذلیل کند،باید عزت محفوظ بماند"».
ناطق نوری افزود:«پدر یک خانواده و بزرگتر یک خانه و بزرگتر یک شهر هم زمانی می تواند بزرگتری کند که آن  شنوایی و کوچک و بزرگی باشد، اما اگر بنا باشد هر بچه ای جدا احساس تکلیف شرعی کند و خودش کار خودش را بکند، کاری از دست پدر و ریش سفید بر نمی آید».
ناطق نوری با این چند جمله همه آنچه که در شورای هماهنگی بر او گذشته بود را بازگو کرد چرا که پس از آنی که« کسی که بی جهت خودش را عزیز می کرد» خواست ناطق نوری که ملاکش برای عزیز دانستن یا ذلیل دانستن فرد و افراد چیز دیگری بود را با نافرمانی و اهانت ذلیل کند، اما این پیر سیاست با خروج از شورای هماهنگی اصولگرایان نشان داد که باهوش تر از آنی است که آن« کسی که بی جهت خودش را عزیز می کرد» فکر می کرد.
 
هشدار به رایحه خوش خدمت


رئیس مجلس پنجم در ادامه در پاسخ به این سوال که «نظرتان در رابطه با میزان آرای  رایحه خوش خدمت چیست» گفت:«خوب آنهایی که رای آوردند که آوردند، آنهایی هم که نیاوردند که نیاورند، خیلی از آنها رای نیاورندند وبالاخره دو سه نفر از آنها رای آوردند و به نظر من رایحه خوش وغیر رایحه خوش و گروههای دیگر و همه این اصولگراها باید یک کاسه بشوند».
وی تاکید کرد:«در انتخابات آینده هم اگر رایحه خوشی جدا باشد، اگر ناخوشی جدا باشد، قطعا محکوم به شکست خواهند بود».

انتقادات صریح ناطق از دولت نهم


اما انتقادات ناطق نوری از شخص احمدی نژاد و دولتش هنگامی صریح تر و علنی تر بیان شد که از ناطق نوری در رابطه با مبارزه با مفاسد اقتصادی که یکی از شعارهای اصلی دوت نهم به شمار می رود سوال شد، وی ضمن بیان انتقاداتش از  دولت نهم به احمدی نژاد توصیه کرد که از رضاخان بیاموزد و بی جهت نگوید که تا می خواهیم مفسدی را معرفی کنیم سر و صداها بلند می شود!
ناطق نوری گفت:«برای مبارزه با مفاسد اقتصادی،ستادی هم تشکیل شد و سران در آن جمع می شوند اما اینها هیچ کدام درد را دوا نکرد، متاسفانه گاهی مبارزه با مفاسد اقتصادی، ابزار سیاسی می شود، مگر چه کسی با مبارزه با مفاسد اقتصادی مخالف است؟ چه کسی با مبارزه با دزد مخالف است؟ با مختلس مخالف است؟».
وی افزود:«باید درست و حسابی بروی ببینی مفسد اقتصادی کیست؟ نه اینکه یک دفعه بیایی اسم یک نفر را ببری و بگویی فلان شخص2هزار میلیارد اختلاس کرده است و در تلویزیون هم نشانش بدهی و بعد بگویی ببخشید، اشتباه شد، یک صفر زیادی گفتیم، این اشتباه ها اعتبار را می برد، اولا اگر اشتباه کرده بودید چرا اعلام کردید و گفتید؟ بعدا 2هزار هم نه، 20میلیارد آخر از کجا و از کی آورده؟ این چه سیستمی است که کسی می آید 20میلیادر تومان از این بانک و آن بانک می گیرد و بعد تقش در می آید؟ چه کسی به او داده؟چطور آدم وقتی می خواهد برود 10میلیون بگیرد پدر صاحب بچه در می آید؟»
مسئول دفتر بازرسی ویژه رهبری در ادامه اظهار داشت:«می گویند تا می خواهیم با مفسد اقتصادی برخورد کنیم سر و صدا در می آید، به نظر من این حرف بی ربطی است، صدای چه کسی در می آید؟ غلط می کند که صدایش در بیاید، شما اول بیائید آن مفسد را بگیرید و بعد اعلام کنید تا ببینیم صدای چه کسی در می آید؟، وقتی کلی می گویند، مردم به هر کدام از ما که می رسند می گویند: هان این است که صدایش در می آید!و همه می روند زیر سوال، این که نشد کار، این که امنیت نمی آورد».
ناطق نوری در ادامه به اشتباهات دولت نهم در معرفی مفسدین اقتصادی اشاره و تصریح کرد:«اسم یک نفر را آوردند و در تلویزیون هم او را نشان دادند، من از یکی از مسئولین قضایی پرسیدم که این پرونده اش چه بوده که اینطوری اسم بردند، او هم گفت که رئیس بانک مرکزی به من گفته که اصلا این بنده خدا هیچ تخلف بانکی ندارد و جزو بهترین مشتریان ماست.خوب این را روز قیامت می خواهی چه کار کنی؟ همان آقا یک نامه نوشت به یکی از مسئولین و گفت آبروی من را بردید، آبروی مومن خون مومن است و در روز قیامت جلوی شما را می گیرم، والسلام».
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد:«اگر می خواهید برخورد کنید که نباید به مردم بگویید، بروید برخورد کنید و بعد نتیجه را به مردم بگوئید، نه اینکه یک کسی را جایی گرفتند، دو سال است که در انفرادی است، اول می رودند می گیرند و بعد به دنبال جمع کردن مدرک می روند، که از نظر قضایی و حقوقی درست نیست،اینها را من اصلا قبول ندارم، مبارزه با مفاسد اقتصادی را به جد قبول دارم، اما اول عمل کنید بعد بگویید».
ناطق نوری سپس به بیان خاطره ای از رضاشاه پرداخت و غیر مستقیم از احمدی نژاد خواست که حداقل از رضاشاه بیاموزد، وی گفت:«رضا شاه یک موقعی رفت مشهد بالای قبر نادرشاه با چکمه یک لگد به قبر نادر زد و گفت مرتیکه، تو چه آدم نادانی بودی؟ اول آدم کار را می کند بعد اعلام می کند، تو اول قبل از اینکه چشم در بیاوری اعلام می کنی که می خواهی چشم دربیاری؟ خوب چشم خودت را در آوردند،رضا شاه ظالم و جنایتکار می داند و بعضی ها نمی دانند».
ناطق نوری هر چند در مورد عملکرد دولت نهم در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی به صراحت نظراتش را بیان کرد اما از اظهار نظر صریح در مورد عمکلدر دولت در سایر بخش ها خودداری کرد و گفت:«من چون احصاء  نکردم و کنار هستم اگر همینطوری بیایم بگویم نقاط قوت این است و نقاط ضعف آن، نپخته است، یکسری کارهای خوب و موفقیت آمیز دولت دارد که اگر بگوید ندارد بی انصافی است یکسری نقاط ضعف هم دارد که اگر بگویند ندارد آن هم بی انصافی است».
این عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز دولت نهم را به انتقاد پذیری توصیه کرد و اظهار داشت:«انصاف و عدل این است که آدم حق را بگوید، بالاخره کار کردن برنامه ریزی می خواهد، شرح صدر می خواهد و به قول مشتی های قدیم سینه چاکی می خواهد، انتقاد پذیری و مشورت پذیری می خواهد،اینها لازمه مدیریت است، دلش هم نگیرد و کارش را بکند، اگر کسی نق زد اگر می تواند پاسخ نق را بدهد اگر نمی تواند به دل نگیرد و کارش را بکند بالاخره آدم باید تحمل داشته باشد»
وی افزود:«یک موقعی من قبل از انقلاب در تهران منبر می رفتم، پشت فرمان در ماه رمضان نشسته بودم وداشتم به مسجد مرحوم ایروانی می رفتم، آنجا میدان تره باری بود دیدم از این لات های آنجا هندوانه ای را گرفته و می خورد، ما هم شیشه را کشیدم پائین و گفتیم داداش! ماه رمضونه، نمی دونی؟ آن لات هم یک نگاهی به ما کرد و گفت:"آ شیخ، خفه!"، شیشه را کشیدم بالا و رفتم، بالای منبر که رفتم راجع به امر به معروف و نهی از منکر صحبت می کردم و گفتم اگر کسی خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند و یک تو هم نشنود نمی شود، امر به معروف یک آشیخ خفه را که دارد، کار کردن چهار تا اننقاد را دارد این است که آدم توقع نداشته باشد کسی به او نگوید بالای چشمت ابروست! هم باید انتقاد بپذیریم و هم باید کار کنیم و هم در انتقاد کردن انصاف داشته باشیم و منصفانه انتقاد کنیم و منصفانه هم انتقاد را بپذیریم و دلمان هم نگیرد».
وی همچنین تاکید کرد:«من سخت قائلم به اینکه که ما نباید تنگ نظر و انحصارطلب باشیم و از شهید بهشتی بیاموزیم که فریاد می زد و می گفت: جاذبه بی نهایت، و دافعه به حد ضرورت، حالا گاهی ما به عکس عمل می کنیم، دافعه بی نهایت و جاذبه حتی به حد ضرورت هم نه!».

نمی خواهم مردم از عکسم خسته شوند


ناطق نوری که در تالار هنر اصفهان به سوالات متعدد اعضای جامعه اسلامی مهندسین این شهر پاسخ می داد وقتی از او پرسیدند که چرا از تجربه و توان او در اداره کشور استفاده نمی شود گفت:«چند بار هم گفتم، من یک نظریه ای دارم که شاید با نظریه بسیاری از مسئولین کشور متفاوت باشد، من این نظریه را لااقل راجع به خودم پیاده کردم و آن این است که من قائلم که چهره های سیاسی که می آیند و مسئولیت هایی می گیرند باید برای این کارها یک عمری تعریف کنند، نه اینکه تا ابد بمانند».
وی افزود:« باید مثل ماهاتیر محمد بود که در اوج قدرت کنار رفت، که این به معنای قهر نیست بلکه این است که یک فرد جوانتری جایگزین او می شود و او تجریباتش را به این جوان منتقل می کند،من در تهران 5بار برای مجلس کاندیدا شدم، اگر مرتبا مردم عکس من را بر در و دیوار ببینند، کسل کننده و خسته کننده می شود و من نمی خواهم که عکسم برای مردم خسته کننده و کسل کننده شود».
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بر انحصار طلب نبودن خودش تاکید کرد و اظهار داشت:« بنده یک ربع به هفت در دفتر کارم در بازرسی هستم، البته روزهایی که به ورزش می روم دیرتر می روم چون من یا ساعت یک ربع به سه نیمه شب به ورزش می روم یا ربع به چهار، دوستان و مسئولین به دفترم می آیند و تجربیاتم را منتقل می کنم، ضمن اینکه هم در مجمع تشخیص هستم و کارها هم در دفتر بازرسی کارها بسیار فشرده است،مگر یک نفر چند کار می تواند انجام دهد؟ این همان انحصار طلبی است که به ما نسبت می دهند، من معتقدم که به دیگران هم باید فرصت بدهیم تا آنها هم کار کنند».


مذاکرات ایران و آمریکا بسیار، بسیار خوب بود

ناطق نوری همچنین مذاکرات صوت گرفته بین ایران و آمریکا را «بسیار بسیار خوب» توصیف کرد و به بیان دست آوردهای این مذاکرات که با تصمیم مقام معظم رهبری انجام شد پرداخت.
وی گفت:«شما می دانید که همه این تصمیمات، تصمیمات کلان و سرنوشت ساز کشور است و همه در نهایت زیر نظر مقام معظم رهبری است و با اذن ایشان، اگر ایشان اجازه ندهند هیچ کس حق ندارد در این رابطه تصمیمی بگیرد و اقدامی کند، الان این مقدار مذاکره را به خاطر عراقی ها که از ما خواستند انجام دادیم،آقای حکیم که خداوند انشالله شفایشان بدهد،و برای رهایی ایشان از این بیماری دعای جدی نیاز است و  آقای نوری المالی آمدند و ملتمسانه از ایران خواستند که با انجام این مذاکره به ملت عراق کمک کنیم، مسئولین ما با مشورت با مقام معظم رهبری به این جمع بندی رسیدند که به هر حال این مذاکره یک مصلحت بالایی است و ضمن حفظ عزت این مذاکره بناشد انجام شود».
این عضو مجمع تشخیص مصحلت نظام ادامه داد:«فاز اول مذاکرات تا آنجایی که من اطلاع دارم بسیار بسیار خوب بود، سفیر آمریکا آمد یک برگه ای را که در آن اتهاماتی علیه ایران نوشته شده بود را بخواند، تا خواست این اتهامات را بخواند سفیر ما جلسه را ترک کرد و گفت ما با کسی مذاکره نمی کنیم، عراقی ها خواهش کردند و بالاخره آمریکاییها عقب نشستند، هیچ بحثی را عنوان نکردند جز بحثی که قرار بود در باره عراق و امنیت عراق مطرح شود و سرانجام ایران و آمریکا به یک کمیسیون مشترک رسیدند،این از موضع عزت ماست که آمریکاییهایی که به خون ما تشنه هستند ناچار شدند به ما ملتمس بشوند».
ناطق نوری تاکید کرد:«این یک فرصتی است که ما می توانیم از این فرصتها به سود اهداف انقلابمان به خوبی استفاده کنیم و هیچ ذلتی در آن نمی بینم چرا که مصلحت بالاتری در آن بود و آنچه که من خبر گرفته ام این است که نتیجه بسیار خوب و رضایتخبش بود».

مبارزه با بدحجابی خوب است اما...


ناطق نوری در پایان در مورد مبارزه با مفاسد اجتماعی نیز به سوالات پاسخ داد و به دستگاههای مسئول توصیه کرد که از افراط و تفریط بپرهیزند.
وی گفت:«مبارزه با بدحجابی کار بسیار خوبی است، مخصوصا در تهران که خیلی رها شده بود، اما برای این مبارز ما باید حتما برنامه داشته باشیم و امر به معروف و نهی از منکر کنیم، متاسفانه ما دچار افراط و تفریط می شویم، افراط ها تفریط می زاید و تفریط ها افراط، یک موقعی برخورد می کنیم خیلی تند و تیز خشن، در یک مقطعی به هر زن و مردی گیر می داند و می گفتند این خانم کیه که بغل دست تو نشسته، و باید آن بنده خدا ثابت می کرد که این خانم همسر ایشان است، یا می گفتند چرا با آستین کوتاه پشت فرمان نشستی یا چرا عینک دودی زدی؟اینها افراط گرای هایی است که تفریط زائید، در دوره قبل هم گرفتار تفریط شدیم و رها شد».
علی اکبر ناطق نوری در پایان توصیه کرد:«برخورد لازم است اما باید با مطالعه باشد، کسانی که برخورد می کنند آموزش ببیند،با نرمی و ادب با بدحجابان صحبت شود، اعتدال لازم است، ادب لازم است، تداوم لازم است و مقطعی نباشد و بالاخره گونه ای باشد که اثر امر به معروفی را داشته باشد».


تکلیف در برابر مصلحت


با توجه به انتقادات صریح و نیمه صریح علی اکبر ناطق نوری  که به قول خودش دیگر سیاسی نیست و از روی تکلیف عمل می کند و انتقاد را جزئی از تکلیف می داند را می توان آغاز شکستن سکوت بسیاری از بزرگانی که به دلیل مصلحت هایی سکوت کرده اند دانست.
به نظر می رسد در افق پیش روی دولت نهم تکلیف جای خود را به مصلحت بدهد و این دولت باید انتقاداتی که این بار به تعبیر خودش نه از غرض و حسد و مخالفت، بلکه بر حسب تکلیف الهی بیان می شود را به جان بخرد، و تبعات بعدی آن را بپذیرد.

*******

  • سید مهدی
۱۸
خرداد

 

العربیه در خبری کوتاه به نقل از کاخ سفید اعلام کرد که بوش سکته کرده ولی حالش خطرناک نیست.


این شبکه به جزییات بیشتر اشاره نکرد.


 









 
 
........................................
 
اینجا هم برید
بد نیست

 
  • سید مهدی
۱۶
خرداد
من بدهکارم
جبیب هایم خالی ست
کفش هایم کهنه چشمم کور
من عجب دنده ی نرمی دارم
من پول هایم را وقتی می گیرم
که فاتحه اش را خوانده باشد زن من
سر گلدسته ی برج
جیب من جای گره خوردن هیچ است شپش
هر کجا هستم باشم
خانه ای می خواهم
اجاره می خواهم
اجاره، رهن، کرایه
همه اش مال من است
چه اهمیت دارد که اجاره بالاست
صاحبان خانه چه خبر از ته جیبم دارند
پول را باید جست
وام گه باید جست
وام باید که گرفت
خانه ای نقلی ساخت
زیر قرض باید رفت
با همه اهل و عیال
نان خشک باید خورد
مگر این اشکنه ها چه کم از دیزی سنگی دارد؟
بهتر آن است که قانع باشیم
و نگوییم که پول و پله لازم داریم
حرف دیگر کافیست
خانه در یک قدمی است
و طلبکار آنجاست
کفش را باید کند
پول را باید جست ....


  • سید مهدی
۱۶
خرداد

هاشمی رو دوست داری؟ بدت می یاد ازش؟ اصلا مهم نیست! کلا اگه با هاشمی درگیری! مطلب رو بخون! نظرت رو هم بده! در ضمن این مطلب رو تقدیم می شود به حسن روزی طلب!

------------------------------------------------------------------------------

بیشتر تحقیقات و تحلیل هایی که در مورد زندگی سیاسی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از شخصیت های برجسته انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، انجام شده است به دوران صدر انقلاب، جنگ و نهایتا هشت ریاست جمهوری او بازمی گردد و نقش آفرینی های وی در دوران بعد از دوم خرداد 1376 تا به امروز چندان مورد توجه صاحبنظران قرار نگرفته است، این نوشتار به بررسی اجمالی این دوره از زندگی هاشمی رفسنجانی می پردازد:

***


بعد از دوم خرداد 76 و پایان دوره هشت ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، بسیاری از  صاحبنظران برای رئیس جمهور سابق، دوران آرام و بی دردسری را در "مجمع تشخیص مصلحت نظام" پیش بینی می کردند، اما خیلی زود معلوم شد هاشمی در کاخ مرمر (مقر مجمع تشخیص مصلحت) روزهای آرام تری را نسبت به ساختمان "پاستور" در پیش رو ندارد.

بسیاری از  صاحبنظران برای رئیس جمهور سابق، دوران آرام و بی دردسری را در "مجمع تشخیص مصلحت نظام" پیش بینی می کردند، اما خیلی زود معلوم شد هاشمی در کاخ مرمر (مقر مجمع تشخیص مصلحت) روزهای آرام تری را نسبت به ساختمان "پاستور" در پیش رو ندارد


واقعیت این است که تحولات زندگی سیاسی هاشمی رفسنجانی بعد از پایان ریاست جمهوری (1376) آنقدر پرافت و خیز بود که می توان این دوره را  به عنوان "فصل جدید" در زندگانی سیاسی این شخصیت انقلاب اسلامی طبقه بندی کرد.

دوران اصلاحات هنگامی آغاز شد که هاشمی وجهه خوبی در بین هر دو جناح اصلی کشور داشت، آخرین خطبه نماز جمعه قبل از انتخابات و هشدار نسبت به تقلب در انتخابات از یک سو و همچنین حمایت گروه " کارگزاران سازندگی" از خاتمی در جریان انتخابات ریاست جمهوری، موقعیت هاشمی را پیش "دوم خردادی ها" مثبت جلوه می داد، از سوی دیگر حضور بسیاری از کارگزارانی ها در دولت تازه خاتمی به خصوص در رده های مدیریت اقتصادی دولت این شائبه را افزایش می داد.

اما دستگیری غلامحسین کرباسچی توسط قوه قضاییه و سپس محاکمه او، در عید سال 77 نقطه آغاز برهم خوردن تعادل سنتی و قدیمی هاشمی بین جناح ها و معادلات نظام بود، هرچند که هاشمی در صحنه علنی سیاست دفاع ملایم و محافظه کارانه ای از کرباسچی کرد ولی دفاع او از شهردار کارگزارتنی پایتخت در لابی های پنهان قاطع تر بود، هرچند  در افکار عمومی چنین مطرح شد که هاشمی نسبت به کرباسچی بی مهری و بی وفایی به خرج داده است. بحران کرباسچی آغاز چالش هاشمی با جریانات ذی نفوذ در نظام هم بود.

عمده اینها نیروهای مردمی بودن


تشکیل حزب مشارکت در سال 77 و خروج تدریجی کارگزارانی ها از دولت خاتمی و مشارکتی شدن کامل دولت دوم خاتمی نقطه عطف دیگر در نوع بینش  و تعامل هاشمی با دوم خردادی ها بود، وقوع حادثه قتلهای زنجیره ای در آذر ماه 77 و متهم شدن ضمنی فلاحیان (وزیر اطلاعات هاشمی) عامل دیگری بود که هاشمی را از اصلاح طلبان دور می کرد،  در واقع می توان گفت نیمه سال 77 ، پایان ماه عسل دوم خردادی با هاشمی و آغاز ماه عسل وی با جریان راست بود! که البته این ماه عسل ها خیلی زود پایان یافت.

یکی از اولین حملات دوم خردادی ها به هاشمی در همین دوره، زیر سئوال بردن مجمع تشخیص مصلحت نظام بخاطر شبهه "دولت در دولت بودن" این نهاد بود.آغاز حضور و بروز طیفی که "افراطیون دوم خردادی" نامیده شدند  از نیمه دوم سال 77 و اوایل سال 78، این روند را مرتبا تسریع می کرد. حادثه کوی دانشگاه و صف آرایی علنی برخی از اصلاح طلبان در برابر ارکان نظام، باز هم این شکاف راعمیق تر کرد تا اینکه موعد انتخابات مجلس ششم ( بهمن 1378) آمد.

جناح راست و بخش هایی از حاکمیت، هاشمی را  تنها گزینه برای "کنترل افراطیون" می دانستند، او را به میدان طلبیدند، هاشمی هم آمد،  برنامه این بود که هاشمی بیاید و رئیس مجلس ششم شود تا افراطیون نتوانند برنامه های خود را به پیش برند، اما...

مشارکتی ها و طیف رسانه ای دوم خردادی ها که برای طرح خود، لزوما باید "گذشته و نماد گذشته-یعنی هاشمی- را نقد و تخریب می کردند" به ماهرانه ترین وجهی این کار را کردند و  در جریان رقابت های انتخاباتی مجلس ششم چنان روند تخریب هاشمی را کلید زدند


مشارکتی ها و طیف رسانه ای دوم خردادی ها که برای طرح خود، لزوما باید "گذشته و نماد گذشته-یعنی هاشمی- را نقد و تخریب می کردند" به ماهرانه ترین وجهی این کار را کردند و  در جریان رقابت های انتخاباتی مجلس ششم چنان روند تخریب هاشمی را کلید زدند که موج عظیمی علیه هاشمی برخاست، رفسنجانی در انتخابات جایگاه مناسبی نیافت و مجبور شد بعد از مناقشات شدید وزارت کشور و شورای نگهبان، از رقابت انصراف دهد، این دوره ، آغاز دوره اوج مشارکتی ها بود، کارگزاران کاملا به حاشیه رفته بودند و با فتح مجلس ششم همه چیز بر وفق مراد دوم خردادی ها شد.

هاشمی در این دوره باید در مقابل توپخانه اصلاح طلبان ، پاسخگوی مسائلی چون "دلایل ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، اتهامات به دولت سازندگی و ارکان نظام، سخنان جنجالی آیت الله منتظری در مورد وقایع بعد از رحلت امام و ..." می بود، به قول ظریفی، خطبه های نماز جمعه هاشمی رفسنجانی در این دوره، تفاوت چندانی با خطبه های نماز جمعه آقای جنتی نداشت.
 

اما مجلس ششم، اختلافات پنهان میان اصلاح طلبان را نمایان ساخت (نمونه واضح آن مباحث پیرامون حکم حکومتی در مورد قانون مطبوعات بود). بعد از اضمحلال تدریجی اصلاح طلبان در ساخت قدرت، مجددا نقش هاشمی دچار تزلزل شد، جریان راست مشغول بازسازی خود بود، نهادهای نظام هم در چالش با دوم خردادی های افراطی، به خوبی راه کنترل آنان را فراگرفته بودند و به همین خاطر نیاز چندانی به هاشمی نداشتند.

نقطه اوج این مقطع، انتخابات مجلس هفتم (1382) بود و درست در نقطه مقابل این دوم خردادی ها بودند که احساس می کردند قدر ظرفیت های "اصلاح طلبانه" هاشمی را ندانسته اند و کم کم همگرایی نه چندان اخلاقی و جوانمردانه  آنان با هاشمی آغاز شد.

اما این روند همگرایی با انتخابات نهم ریاست جمهوری مجددا دچار توقف شد، بدون تردید انتخابات نهم ریاست جمهوری، یکی از پیچیده ترین و  آشفته ترین میدانهای رقابت سیاسی برای مردم و نظام و گروههای سیاسی بود.

 هاشمی این بار هم به اصرار هواداران و نزدیکانش به میدان آمد، کارگزاران از او حمایت کردند، ولی دوم خردادی ها  به سمت معین و کروبی رفتند، با این حال ورود هاشمی معادلات اصولگریان برای ایجاد ائتلاف را دچار ضربات و مشکلات اساسی کرد، و می توان گفت اگر انتخابات مجلس ششم، عرصه چالش چپ ها و خط امامی ها با هاشمی بود، انتخاب نهم ریاست جمهوری عرصه چالش اصولگرایان با هاشمی بود.

مهدی کروبی در آغاز رقابت های ریاست جمهوری با نوشتن نامه ای انتقادی به هاشمی ، سعی کرد که مجددا  بازی قدیمی "نیش به هاشمی برای کسب رای" را احیا کند، البته کروبی هرگز گمان نمی کرد چند ماه بعد، مجبور شود در مرحله دوم انتخابات نهم ریاست جمهوری، بیانیه ای در حمایت از هاشمی در بر ابر احمدی نژاد بزند.

ورود هاشمی معادلات اصولگریان برای ایجاد ائتلاف را دچار ضربات و مشکلات اساسی کرد، و می توان گفت اگر انتخابات مجلس ششم، عرصه چالش چپ ها و خط امامی ها با هاشمی بود، انتخاب نهم ریاست جمهوری عرصه چالش اصولگرایان با هاشمی بود


در حالی که هردوگروه اصلاح طلب و اصولگرا با هاشمی مرزبندی هایی داشتند، در مرحله اول انتخابات، هاشمی با اختلاف زیادی در صدر همه نامزدها قرار گرفت، اما این اتفاق هرگز در دور دوم تکرار نشد، در مرحله دوم انتخابات، همه دوم خردادی ها، طیف های گسترده ای از نخبگان، روحانیون واحزاب و مردم شهرهایی بزرگ چون تهران و ...از هاشمی حمایت کردند، ولی برای مردمی که هاشمی "نماد گذشته" بود، احمدی نژاد جوان و عصیانگر ، جذابیت بیشتری داشت.


انتخابات نهم ریاست جمهوری هرچند با ناکامی هاشمی مواجه شد، ولی ترکیب  و کیفیت آرای هاشمی( به خصوص در مرحله دوم) اسراری را در خود داشت که که از چشم بسیاری از صاحبنظران وبه خصوص هواداران محمود احمدی نژاد پنهان ماند، هواداران ذوق زده  احمدی نژاد هم با یک اشتباه محاسباتی، متوجه این مطلب نشدند که "اصولا هر نامزدی که در دور دوم در مقابل هاشمی قرار می گرفت، پیروز میدان می شد" و بعد از پایان انتخابات هم چالش با هاشمی را ادامه دادند.

احمدی نژاد از بدو به دست گرفتن قدرت، موضعی خاص در برابر هاشمی اتخاذ کرد و از همان روزهای اول، نشانه های جدی از علاقه برای ادامه چالش سیاسی و رسانه ای با هاشمی بروز داد. هاشمی برای احمدی نژاد مثل طیف افراطی دوم خرداد، نماد گذشته بود، اما ایراد احمدی نژاد به  هاشمی درست برعکس افراطیون دوم خردادی، انحراف از اصول انقلاب به سمت غرب گرایی بود، مدعیان حمایت از احمدی نژاد نیز اینطور تحلیل می کردند که چالش با هاشمی ( به هرقیمت و با هر ابزار) می تواند سوخت خوبی برای موتور دولت نهم و افزایش محبوبیت آن باشد.

تا مقطع  انتخابات خبرگان (آذر 85) هاشمی تقریبا در موضع انفعال بود و  تردیدهای جدی برای حضور در این رقایت داشت، اما با چراغ سبز بزرگان نظام به این عرصه وارد شد و آرای بی سابقه یک و نیم میلیونی هاشمی در تهران ، موجب شد موج جدیدی برای هاشمی ایجاد شود، بیانیه قابل تامل هاشمی بعد از پیروزی در انتخابات مجلس خبرگان نیز می تواند گمانه جدیدی بر عزم جدید هاشمی در دوران جدید باشد.

هاشمی در حلقه خبرنگاران!

در این دوره جدید، عرصه چالش های هاشمی با هواداران احمدی نژاد، خیلی فراتر از رقابت های سیاسی و حزبی بود، بحث های کلامی چون "ریشه زمینی یا ماورایی ولایت فقیه" و ...از جمله این چالش ها بود که توسط بخش تئوریک جریان مدعی حمایت از احمدی نژاد (طیف مربوط به آقای مصباح یزدی) دنبال می شد، البته حملات رسانه ای و قلمی خانم فاطمه رجبی هم نقش مهمی در برجسته شدن این چالش فکری-سیاسی داشت.

هرچند که اصلاح طلبان سعی وافری می کنند که "هاشمی-خاتمی-کروبی" را به عنوان جبهه جدید خود تثبیت کنند، اما هاشمی زیرک تر از آن است که دوباره از سوراخ دوم خردادی ها
گزیده شود


هاشمی هم  در این میدان، راهکارهای خاص خود را داشت: دیدار مکرر با مراجع تقلید در قم، نامه نگاری با طلاب منتقد، سفرها و دیدارها با دانشجویان و جوانان بیشتر با محوریت "سند چشم انداز"( به عنوان سند رسمی نظام که دولت احمدی نژاد بیشترین   چالش و عقب افتادگی را از آن  دارد).

هرچه قدر احمدی نژاد حملات خود را به هاشمی و دانشگاه آزاد و نمادهای گذشته، افزایش داده است، میدان برای بازی و فرصت های هاشمی هم بیشتر می شود. حملات مداوم احمدی نژاد به دانشگاه آزاد و دفاع کوبنده هاشمی از دانشگاه آزاد، یکی از محورهای ثابت چالش هاشمی با دولت جدید بود که نهایتا با  مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد هیات امنای دانشگاه آزاد به نفع  دانشگاه آزاد و هاشمی تمام شد.

هرچند که اصلاح طلبان سعی وافری می کنند که "هاشمی-خاتمی-کروبی" را به عنوان جبهه جدید خود تثبیت کنند، اما هاشمی زیرک تر از آن است که دوباره از سوراخ دوم خردادی ها
گزیده شود.

بی شک اگر با ادامه وضعیت فعلی که از جانب هر دو طیف مخالف و موافق وی تشدید می شود، چهره و وجهه هاشمی برای اکثریت مردم (یعنی مردمی که در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به احمدی نژاد رای دادند) از حالت "نماد گذشته" خارج شده و مثل مردم تهران تبدیل به چهره مهار کننده تندروی و افراط شود، به موازات پر شدن فاصله "رفسنجانی" تا "هاشمی" و "حجت الاسلام" تا "آیت الله" برای اکبر هاشمی رفسنجانی، اتفاقات بزرگی در سپهر سیاسی ایران خواهد افتاد...

هاشمی در حال حاضر یکی از موقعیت های بالا در قدرت سیاسی را دارا است و در همین حال، مایل است ظرفیت های غیرحکومتی و کاریزماتیک خود میان مردم و نخبگان را هم افرایش دهد

هاشمی در حال حاضر یکی از موقعیت های بالا در قدرت سیاسی را دارا است (ریاست مجمع تشخیص به عنوان  بازوی مشورتی و نظارتی رهبری) و در همین حال، مایل است ظرفیت های غیرحکومتی و کاریزماتیک خود میان مردم و نخبگان را هم افرایش دهد.

اما  با توجه به عبور هاشمی از دهه هفتم عمر خود، باید دید هاشمی رفسنجانی در این فراز این زندگی سیاسی خود چه خواهد کرد؟

  • سید مهدی
۱۳
خرداد

 

۱۸سال از غروب آفتاب گذشت

سالها میگذرد حادثه ها می آید

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

سلام

امیدوارم هر کجا که هستید و این وبلاگ رو میخونید موفق و پیروز باشید

برای چند وقت مدیریت این وبلاگ با من

فعلاً من باید برای این وبلاگ مطلب بنویسم تا بسته نمونه. اگه تحمل نوشته های من سخته عذر خواهی من رو پذیرا باشید

 

  • سید مهدی
۰۹
خرداد

 

 

چون ببینم غربت دستاس را

خاطر آرم پینه های یاس را

 

 

به علت فرا رسیدن .....موقتاْتعطیل

به زودی واگذار میشود 

  • سید مهدی
۰۸
خرداد

آمده روز هجر فاطمه          آسمان دلگیر از داغ فاطمه

باز هم زمین بر خود می گرید که یکی دیگر از افلاکیان او را ترک می گوید.داغدار غم فراق برترینهای عالم است و نمی داند آن هنگام که بر او خرده می گیرند این نگین را در کجا جای داده ای چه پاسخ دهد؟!بنالد از این غم جانکاه و فریاد برآرد که چه کردید با او که اینچنین غریبانه کوچ کرد؟؟چه کردید که باید او را شبانه به آغوش می کشیدم؟؟چه کردید که آن شب علی(ع) را آنچنان غریب و دلشکسته می دیدم که مظلومانه بر نوگلان فاطمه(س) دلداری می داد اما کسی نبود تا تسلی دل چاک چاک خودش را دهد.

چه کردید؟آی مردم زبان برآرید و پاسخی بر من دهید که از این داغ سالهاست که می سوزم.

در و دیوار خانه علی(ع) هنوز که هنوز است شرمگین است از آن لحظه هایی که عرش به خود می لرزید.

آن لحظه های دود و آتش و فشار در و مسمار و خون سینه و پهلوی شکسته و دستهای بسته و ...

باز باران ! باز باران بی صدا

می چکد در حجم سرد کوچه ها

 

کوچه های بی تفاوت از عبور

کوچه های خالی از سنگ صبور

 

کوچه های سرد و ساکت خالی اند

مسکن  نامردم   پوشالی اند

 

کوچه ها احساس را گم کرده اند

چینه هایش یاس را گم کرده اند

 

کوچه ی بی یاس یعنی انجماد

بر خزان کیشان، هماره انقیاد

 

کوچه ها فریاد را نشنیده اند

قصه ی بیداد را نشنیده اند

 

ساکنان با دیو و دد خو کرده اند

فتنه های خفته را رو کرده اند

 

کوچه ها ! ققنوس آتش زادتان

شد خلاص از شعله ی بیدادتان

 

این شما و شهر و این شهر شما

شهر خالی از خدا بهر شما

 

ای شمایان ، ای شمایان دروغ!

این شما و ناخدایان دروغ !

 

شهر خالی از صدا ، مال شما

خوان الوان ریا ، مال شما

 

ای اهالی فریبستان هیچ

گمرهان سیب سیبستان هیچ

 

رفت خورشید و نشد پروایتان

با چه روشن می شود فردایتان

 

تا شما مشتاق از این تیره شبید

نا شناس  حرمت  ام ابید

 

لیلة القدر از کف ایام رفت

مطلع الفجر از کف ایام رفت

 

موکنان  مویه کنان گل می برند

یاس را از پیش بلبل می برند

 

منخسف شد چون عذار ماه ماه

بعد از این خورشید می موید به چاه

 

بعد از این خورشید می ماند غریب

می تراود از لبش امن یجیب

 

لانه خالی از کبوتر شد دریغ!

خالی از عشق پیمبر شد دریغ!

 

بعد تو شعری  که در چشم تر است

چادر خاکی و مسمار در است

 

مثنوی ای مثنوی ! فریاد کن !

بغض صدها ساله را آزاد کن !

 

یاد کن از شعر زهرا ای نسیم

انّ مولانا علیٌ مستقیم

 

باز باران ! باز باران بی صدا

می چکد در حجم سرد کوچه ها ...

  • سید مهدی