نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

کدام یک را سوار میکنید

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۸۷، ۱۱:۳۸ ق.ظ
با سلام
کدام را سوار می‌کنید؟
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود:
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می‌گذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند، یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم یا آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید. پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید!
قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد:
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید، زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید، زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.

شما کدام را سوار میکردید؟؟؟؟

 


البته فک میکنم اکثر دوستان جواب این سوال رو بدونن.چون خیلی قدیمیه

 


فعلاْ زنده ایم و نفس میکشیم

 



  • سید مهدی

نظرات  (۱۵)

  • ستاره ( سالهای بلند من بی تو )
  • تقصیر تو نبود!
    خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
    خاموش شود!
    خودم شعرهای شبانه اشک را،
    فراموش نکردم!
    خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم!
    حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
    نه تو چیزی بدهکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای!
    خودم خواستم که مثل زنبوری زرد،
    بالهایم در کشاکش شهدها خسته شوند
    و عسلهایم
    صبحانه کسانی باشند،
    که هرگز ندیدمشان!
    تنها آرزوی ساده ام این بود،
    که در سفره صبحانه تو هم عسل باشد!
    که هر از گاهی کنار برگهای کتابم بنشینی
    و بعد از قرائت بارانها،
    زیر لب بگویی:
    یادت بخیر! نگهبان گریان خاطره های خاموش!
    همین جمله،
    برای بند زدن شیشه شکسته این دل بی درمان،
    کافی بود!
    هنوز هم جای قدمهای تو،
    بر چشم تمام ترانه هاست!
    هنوز هم همنشین نام و امضای منی!
    دیگر تنها دلخوشی ام،
    همین هوای سرودن است!
    همین شکفتن شعله!
    همین تبلور بغض!
    به خدا هنوز هم از دیدن تو
    در پس پرده باران بی امان،
    شاد می شوم!
  • مروارید عرفان
  • سلام ارمیای عزیز

    خوشبختانه یا متاسفانه اولین نفر هستم و دوستان جوابی ندادند . جواب معمای ترا هم نمیدانم . اما بهتر است اتومبیل را به دکتر داد تا پیرزن را به مرکز پزشکی ببرد و خودم همانجا با شریک آینده زندگی ام در انتظار اتومبیل بعدی می ماندم .

    ( البته این تصمیم را بعد از مشورت با شریک فعلی زندگیم گرفتم
    )
    بیا و گزارش کوتاهی از جلسه نقد وبلاگم بخوان .
    آمدم سلامی عرض کنم
    سلام
    مطالبتن بسیار جالبه
    وبلاگتون هم زیباست
    وقت کردید بهم سر بزنید و اگر مایل به تبادل لینک بودید خبرم کنید
    یا علی
    سلام!
    جواب رو شنیدم قبلاً.
    می‌ذارم خوننده‌هات فکر کنن کمی!
    واقعاً معمای حکیمانه‌ایه...
  • فاطیما (رزسفید)
  • جالب بود
  • فاطیما(رزسفید)
  • منم شخص مورد علاقه امو سوتر میکردم....
  • حجره ی دانشجویی یک بسیجی
  • سلام.
    اولین بارم بود.
    ولی خوب فکر می کنم پرسشگر می خواد به من پرسش شونده بگه که می تونم پیاده شم و بذارم که پیرزن و دکتر سوار شن و برن(حالا انگار رفتن واجبه). دکتری که قبلاً جونم رو نجات داده(البته عمر دست خداست) حتماً به اون هم کمک می کنه.
    اینجوری خودم جا می مونم پیش شخص سوم. که ...
  • ستاره ( سالهای بلند من بی تو )

  • راستی مگه ماشین جای سه نفر نداره ؟ که یکی باید سوار کنیم؟
    پاسخ:
    قراره فقط یکی رو سوار کنید. اگه جا داشت که میگفتم
    سلام
    من یه رنوی سفیده درب داغون دارم که اسمش پاریکاله!
    یادمه یه دفه که مجبور بودیم (مجبور بودیم می فهمی؟) 8 نفری سوارش شدیم. من همشان را سوار می کردم البته به اونی که دو ستش داشتم می گفتم عقب بنشیند و از پیرزن مواظبت کند و آقای پزشک را سوار می کردم جلو!

    بگذریم. جدی شدم. خیلی:
    ینده از پزشک احمق می خواسم یه غلطی بکنه و ب اگه گفت که زودتر باید برسونیمش به بیمارستان سوگندش رو به یادش می آوردم و پیرزن رو می انداختم بالا.
    راجع به اون بنده خدا هم باید بگم ایشون رو خدا فرستاده بازم میفرسته...
    سلام
    .
    .
    جالب بود ولی جوابشو نتونستم پیدا کنم.؟
    .
    .
    .
    .
    یارضا
  • حجره ی دانشجویی یک بسیجی
  • سلام.
    حالا چون به احتمال قریب به یقین درست گفتم؛ ......واقعاً که.
    اون جمله ای ...
    پاسخ:
    التماس دعا
  • ستاره ( سالهای بلند من بی تو )
  • سلام عزیزم خوبی؟ من اپم زود بیا
    با سلام
    ..... شاید این جمعه بیاید شاید
    شعر زیبایی بود حالیدم
    (در ضمن به شما چه ربطی داره که چه کسی را سوار می کننند ؟!
    من احتمالا پیرزن رو سوار می کنم ولی قبلش چند تا حرف دارم:
    1.یه پیرزن اون موقع شب زیر بارون چی کار می کنه؟!
    2.شخص مورد علاقه من؟! اونم تو خیابون اونم زیر بارون اونم آخر شب!بمونه تا سینه پهلو کنه.چیزی که زیاده....توکل به خدا.یه غیر خیابونی شو قسمت کنه!
    3.من آخر شبا اونم با ماشین بیرون نمی رم!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی