نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

Title-less

دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۸۶، ۰۲:۵۲ ق.ظ

 

اروند

اروندبا جزر و مدی هولناک ، با دو مسیر متفاوت ، عمقی وحشتناک . خروشی همیشگی . میگویند اروند وحشیست ولی نه ، بر خلاف ظاهر نا آرامش درونی رام و مغموم دارد . اروند آرام باش آرام . ما هم داغداریم .  اروند آبی رنگ میان دو امتداد سبز جای گرفته . این دو خط نخلستانهای اطراف اروند هستند . یکی در خاک ایران و دیگری در عراق( بصره)

چه بسیار وصیت نامه ها که زیر همین درختان نوشته شده ، چه بسیار رازها که پای همین نخل ها دفن شده ،چه بسیار ناله ها...

......................................................

به سمت اروند حرکت کردیم.در طول مسیر راوی شروع به صحبت کرد .از اروند گفت و عملیات والفجر هشت. و از شجاعت غواصان و نحوه عبور از رود خانه. از این که چگونه از رود عبور کردند و به خدا رسیدند.از اینکه چگونه دستان خود را با نوار های پرده به هم بستند و  خود را به آب انداختند.از نخلهای بی سر اروند هم نمیتوان گذشت. هنوز هم  آنها را به خوبی میتوان دید.

 ونیزار های اطراف اروند. چه منظره زیبایی به راستی اینجا بهشت خداست  که با خون شهدا  آبیاری شده.به اروند کنار رسیدیم. قرار شد ساعت 11.30 همه کنار اتوبوس باشند و هر کس هم که دیر آمد برای همه بستنی بخرد. به راه افتادیم. از میان نیزارها و از روی پل های کائوچویی گذشتیم.مسیر بسیار زیبا بود

وانتهای مسیر و نرسیده به کنار رود نمایشگاهی بپا شده بود و برای بازدیدکنندگان فیلمی از شهدای اروند پخش شد. دیگر تا ساحل اروند راهی نمانده بود

..........................................

نام اروند با نام غواص عجین شده ست . شهادت غواص یکی از مظلو مانه ترین شهادتهاست . چرا که نه راه پس دارد و نه راه پیش و نه حتی راه دفاع کردن . یکی از رزمندگان میگفت:(( روایت است که هر کس در آب شهید شود اجر دو شهید را دارد . از فرط ترسی که جنگ در آب دارد ،آن هم شب ، در اروند خروشان ، زیر آتش سنگینی که از بالای سرت میریزد . تازه معنی این جمله را در یافته بودم که هر کس میخواهدبه  امام زمانش برسد . باید خود را به آب و آتش بزند و در آن شب هم آب بود هم آتش!

  پس از عمری از آن گمنام بی مرقد
                                                          
پلاکی کاش ز اروند می آمد

..........................................

اینجا ساحل اروند است و آن طرف شهر فاو. اینجا همان ساحلی است که شهدای غواص آخرین قدمهای زمینی خود را بر روی آن برداشتند و در آب اروند آخرین غسل شهادت را انجام دادند و به سوی معبود خویش شتافتند.

جمعیت زیادی درکنار ساحل جمع شده اند و با حسرت به آب مینگرند. شاید در آب شهدا را میبینند. عده ای هم به آن سوی آب مینگرند و راهی که تا کربلا  باقی است.

با اصرار زیاد من و رسول سوار یکی از قایق ها میشویم و گشتی در آب اروند میزنیم.و چه عظمتی دارد اروند. دیگر این آب بویش فرق میکند. حال بوی خون را به خوبی احساس میکنیم.  اما سریعاض به ساحل بر میگردیم. فکر میکنم اروند تنها جایی است که دیگر امیدی به یافتن شهدای گمشده اش نیست. به طرف اتوبوس  حرکت میکنیم.. یک نفر نیامده و باید بستنی بخرد. اما هرگز این امر محقق نشد.

خدا حافظ اروند. خدا حافظ شهدای غواص

باید به طرف بیمارستان امام علی بر میگشتیم و نهار را در آنجا میخوردیم

به بیمارستان رسیدیم این با ر نهار مرغ بود با طعم قیمه. باید بعد از نهار به طرف شلمچه میرفتیم.

 

.................................

  • سید مهدی

نظرات  (۲)

  • روزنه ای به رنگ
  • چه غباری گرفته ای همسفر روزهای جنوب !
    آخرین بار که دیدمت حوالی اطلس های لگدمال شده و عروسک های بی سر مهران بود ،انگار.همان جا که غبار یاران سفر کرده را به تبرک ،بر گونه هایت می کشیدی !
    آه ازآن مین ناگهان...
    همسفر !ازآن وقت که تو و پاهایم را گم کردم ،دچار ویلچر شده ام آخ که او نمی داند من و تو،ازچه دریاهایی گذشته ایم ،شاید ،به همین خاطر است که همیشه ،بدنبال پل می گردد.
    نظرتون در مورد ویژه نامه امتداد چیه؟متن های قشنگی داره.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی