نا گفته های یک...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۲۵
    ...
پربیننده ترین مطالب

Title-less

شنبه, ۹ دی ۱۳۸۵، ۰۸:۳۵ ب.ظ
سلام

 

روزها برایت گفتم و شبها  برایت گریستم

برای تنهایی هایم به تو دل خوش کردم و دلیل  شادیهایم  تو بودی

سالهاست که برایت مینویسم

به یک امید

وآن با تو بودن است و با تو ماندن

فکر میکنم

اما نگاهت را دائماً به یاد می آورم

بهانه هایم را از  دست داده ام

به بهای اندک

و اندک اندک جانم را نیز از دست میدهم

به دست غارتگر زمانه

نمی خواهی بیایی؟

منتظرم

بیا

  • سید مهدی

نظرات  (۴)

weblpge zibaee dare eshalah behtar az inha beshe

khele khoshhal mesham ke sar bezane va weblog man ham be
dostanet ezafe kone mercc aziz

az eshgh ali madad gereftim az nomrey 20 ma 100 greftim

ya hag
  • ساده رنگ
  • سلام ارمیاجیریاشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت
    اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید
    روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم شنا کنیم ؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول او را خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند . حقیقت لباسش را در آورد . دروغ حیله گر فوراً لباسهای او را پوشید . از آن روز به بعد همیشه حقیقت عریان و زشت است و دروغ در لباس حقیقت زیبا و فریبنده .
  • ..................
  • من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم. من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم. من سعادت و ترقی خواستم و خدا به من قدرت تفکر و قوت ماهیچه داد تا کار کنم. من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه کنم. من عشق خواستم و خدا افرادی به من نشان داد که نیازمند کمک بودند. من محبت خواستم و خدا به من فرصتهایی برای محبت داد. « من به هر چه که خواستم نرسیدم ... اما به هر چه که نیاز داشتم دست یافتم

    چرا اینقدر نا امیدی......

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی